اولویت امنیت بر رفاه: درسهایی ماندگار از جبههی سوم چین
در زمان رئیس جمهوری مائوتسه تونگ، در سالهای اولیه حکومت کمونیستها در چین، تهدید تهاجم خارجی یک روایت ثابت بود. برای آمادگی مقابله با چنین حملاتی، دولت چین پروژهای عظیم به نام «جبهه سوم» را در سال 1964 راهاندازی کرد. این تلاش مخفیانه با هدف ایجاد یک مجتمع نظامی-صنعتی خودکفا در کوههای داخلی چین انجام شد و حداقل 15 میلیون کارگر در آن شرکت داشتند. منابع هنگفتی صرف این پروژه شد و به ریاضت اقتصادی و کمبود منابع مصرفی در سراسر کشور انجامید.
کلمات کلیدی:
علاوه بر این کارگران از مناطق ساحلی چین که در برابر حملات خارجی آسیب پذیر هستند، برای ساخت خطوط راه آهن، کارخانههای فولاد و کارخانههای تسلیحاتی گسترده، به مناطق داخلی منتقل شدند. اگرچه این پروژه در نهایت غیرقابل اجرا تلقی و در اواخر دهه 1970 رها شد، اما تأثیر آن بر تخصیص منابع و اولویتهای ملی چین قابل تامل بود.
در حالی که مائو و حامیانش جبهه سوم را برای امنیت ملی ضروری میدانستند، این پروژه با مخالفت داخلی در حزب کمونیست چین به رهبری دِنگ شیائوپینگ (جانشین بعدی مائو)، که برای رویکرد توسعه اقتصادی متعادلتر تلاش میکرد، مواجه شد. پیشنهاد دِنگ طرحهایی جایگزین با هدف احیای تولید مواد غذایی و توسعه کارخانههای مدرن به ویژه در مناطق ساحلی چین بود.
با این حال، مخالفت با جبهه سوم، به ویژه پس از بحران امنیتی سال 1964، زمانی که آمریکا، ویتنام شمالی را به حمله به یکی از کشتیهای جنگی خود متهم کرد و درگیری را به مرز جنوبی چین کشاند، در نهایت خاموش شد. مائو با استفاده از این تقارن ژئوپلیتیکی استدلال کرد صنایع کلیدی، باید در رشته کوههای دوردست که کمتر در معرض خطر حملات احتمالی خارجی قرار دارند راهاندازی شوند.
مقاله، ماجرای جبههی سوم را برای کسانی که تصور میکنند تصمیمات سیاسی چین، همیشه بر پایهی منطق اقتصادی گرفته میشود، هشدار دهنده میداند. این در حالیاست که سوابق تاریخی نشان میدهند تهدیدهای خارجی و نگرانیهای امنیتی میتوانند به سرعت ملاحظات اقتصادی چین را تحت الشعاع قرار دهند. رهبر فعلی چین، -شی جین پینگ- هم امروز بر خودکفایی در فناوریهای اصلی و تولید مواد غذایی تاکید دارد. برخلاف مائو، دولت رئیس جمهور شی، بیشتر بر نظم و کنترل حزب متمرکز است و به تعامل با متحدان غربی خود برای کسب دانش فنی ادامه میدهد؛ اما درسی که از تاریخ گرفته میشود این است که وقتی نگرانیهای امنیتی در چین حاد میشوند، برنامهریزی اقتصادی اولویت کمتری خواهد داشت و در یک چشمانداز بیثبات جهانی، تمایلات قدیمی برای اتکا به خود و امنیت ملی ممکن است دوباره بیدار شوند.