تحلیلگران:
دکتر فرهاد نیلی
دکتر مسعود طالبیان
دکتر حامد تاجالدین
میزبان:
دکتر امینه محمودزاده
دکتر محمودزاده: پلتفرم چیست و چه ویژگیهایی دارد؟ پلتفرمهای دیجیتال چه چیزی هستند و چه کاری میکنند؟ اندازهی این کسب و کارها چه قدر است و به چه میزان در دنیا نقش دارند؟ چشمانداز پیشروی این شرکتها چیست؟ آیا سوار موجی شدهاند که خیز برداشته و به زودی خواهد خوابید یا پی قراولی از روند آتی کسب و کارها در دنیا هستند؟ بزرگ شدن پلتفرمها از چه نشات گرفته است؟ آیا دارند سهم از بازار شرکتهای مرسوم را از آن خود میکنند یا در حال بزرگ کردن بازار هستند؟ دو بالِ پلتفرم و دیجیتالی شدن چه امتیازی به یک شرکت میدهد که از شرکتهای مرسوم متمایزش میکند؟ آیا همهی پلتفرمها دیجیتالی هستند؟ نقش مادهزدایی در توسعهی این کسب و کارها چیست؟ آیا در ایران هم اقتصاد پلتفرمی داریم؟ پلتفرمها در ایران در چه وضعیتی قرار دارند؟
دکتر «طالبیان» این روزها وقتی راجع به فضای کسب و کار میشنویم، کلمهی جدیدی دائم تکرار میشود: «پلتفرم، اقتصاد پلتفرمی». ممکن است راجع به این مفهوم توضیح بدهید؟
دکتر طالبیان:
با سلام و عرض ارادت و ادب خدمت شنوندگان محترم و همینطور شما خانم دکتر؛ ببینید نقش پلتفرم وصل کردن دو سمت یا بعضی مواقع بیش از دو سمت از بازار است. مثالی بزنیم که شاید همه ما با آن آشنا هستیم؛ مثلا تاکسیهای اینترنتی که در ایران تپسی و اسنپ را داریم، برندهای دیگری هم ممکن است بوده باشند و بعضاً موفق به استمرار فعالیت نشدند. در جامعه یک اشخاصی وجود دارند که میخواهند از نقطهای در شهر به نقطهی دیگر بروند؛ مسافر هستند و میخواهند مثلا از تجریش به میدان آزادی بروند. افراد دیگر نیز وجود دارند که راننده هستند. این افراد اتوموبیل دارند و علاقهمند هستند که در قبال دریافت مقداری پول، خدمت انتقال مسافر را ارائه دهند. کاری که پلتفرم میکند ایآنن است که این دو فرد را به یکدیگر وصل میکند و از وصل کردن این دو به هم، میتواند سودی ایجاد کند. این مفهومی است که ما از پلتفرم داریم.
غیر از تاکسی اینترنتی خدمات دیگری را هم میتوانیم در همین فضا بررسی کنیم؛ بهعنوان مثال نظافت خانه. دوباره افرادی وجود دارند که علاقهمند هستند در قبال پرداخت مبلغی، فردی در نظافت خانه به آنها کمک کند. افرادی نیز وجود دارند که در قبال دریافت مبلغی، حاضرند بروند و در نظافت خانه کمک کنند. پلتفرم این دو سمت را به یکدیگر میرساند و البته از رساندن این دو سمت به یکدیگر خودش هم دریافتیای بهعنوان کارمزد دارد. مثال دیگر آن است که افرادی، جنسی را دارند که دست دوم است یا خریدهاند و استفاده هم ممکن است نکرده باشند و میخواهند آن جنس را بفروشند. از طرفی افراد دیگری هم وجود دارند که میخواهند این جنس را بخرند. پلتفرم این دو سمت را به یکدیگر میرساند.
این مفهوم پلتفرم است که خیلی هم مفهوم جدیدی نیست. ما از دههها قبل و چه بسا به تعبیری از ابتدایی که بحث بازار و معاملات و تراکنش ۱ مطرح بوده، با پلتفرمها روبرو بودهایم. اتفاقی که اخیرا افتاده است و پلتفرمها را مهمتر کرده، بحث تکنولوژی و دیجیتال است که کمک کرده پلتفرمها با استفاده از تکنولوژی بتوانند بسیار رشد کنند و بزرگ شوند.
تصور کنید اگر پلتفرمی در گذشته بود و بدون استفاده از تکنولوژی دیجیتال قرار بود کمک کند انسانها اجناسی که نمیخواهند را بتوانند به کسانی که میخواهند بفروشند؛ چه میشد؟ شاید شبیه سمساریها در گذشته میشد. ممکن بود در هر محلهای یک مغازهای باشد. زمانی که ما اجناسی را در خانه نمیخواستیم، میرفتیم آنجا امانت میگذاشتیم؛ میگفتیم اینجا باشد و هر زمانی که مشتری برای آن پیدا میشد، میآمد و آن را میخرید. سمساری نیز درصدی برای خودش به عنوان کارمزد برمیداشت. ولی این شیوه چقدر میتوانست رشد کند؟ هم فضای محدودی داشت و هم بهصورت محلهمحله بود. برای همین شما در هر محلهای ممکن بود مغازهای داشته باشید که کارش امانت فروشی اجناس دست دوم باشد. اما الان که فضای دیجیتال وجود دارد، میبینید که یک پلتفرم کل یک کشور، چه بسا چندین کشور را پوشش میدهد و محدودیت فیزیکی نیز ندارد. جنس هر شخص در خانهی خودش هست و هر زمانی که مشتری برای آن پیدا شود، این جنس منتقل خواهد شد. این مثال، داستانی است که توضیح میدهد تکنولوژی دیجیتال باعث شده که پلتفرمها بتوانند بسیار بزرگتر و مهمتر شوند. اگر چه مفهوم پلتفرم و کارکرد پلتفرم به عنوان واسطهی بین دو سمت بازار قبلا هم وجود داشته است.
دکتر محمودزاده:
بسیار ممنونم. این که پلتفرم قبلا هم وجود داشته، خیلی برایم بدیهی نیست. ممکن است راجع به آن بیشتر صحبت کنیم؟
دکتر نیلی:
من اجازه میخواهم یک واقعهی تاریخی را برای شما نقل کنم. ناصرخسرو در سفرنامهی خود، که در قرن ۵ هجری بوده (تقریبا قرن ۱۱ میلادی) است، در یک فرازش اصفهان را وصف میکند. من عیناً میخوانم؛ میگوید: «اندرون شهر همه آبادان و بازارهای بسیار و هر بازاری را دربندی و دروازهای و کاروانسراهای پاکیزه بود و کوچهای بود و در آن کوچه پنجاه کاروانسرای نیکو و در هر یک بیاعان و حجرهداران بسیار نشسته و این کاروان که ما با ایشان همراه بودیم، یک هزار و سیصد خروار بار داشتند که در آن شهر رفتیم. هیچ جا تنگی موضع نبود و نه تعذر مقام و علوفه و سلطان فرموده بود که سه سال از مردم هیچ چیز نخواهند و من در همه زمین پارسیگویان شهری نیکوتر و جامعتر و آبادانتر از اصفهان ندیدم». ببینید من با این عدد و رقم ها کاری ندارم. ممکن است هزار و سیصد خروار ناصرخسرو مقداری اغراق باشد. نمیدانم و برای من قابل قضاوت نیست. اما ناصرخسرو میگوید که سلطان اصفهان در قرن ۱۱ میلادی یا ۵ هجری شمسی، آن شهر چنان آراسته بود که هم حجرهداران میخواستند میزبان کاروانها شوند و هم کاروانها به آنجا میآمدند. ابعاد شهر هم به گونهای بود که هر چه کاروان بیشتری میآمد، مردم بیشتر منتفع میشدند و تجار هم از حضور این کاروانها بیشتر منتفع میشدند. در اصفهان آن زمان، ما پلتفرم دو سویه داشتهایم که در آن پلتفرم عرضهکنندگان تجاری که از نقاط مختلف آمده بودند، به خریداران متصل میشدند. این افراد چرا به شهر دیگری نمیرفتند؟ چرا به اصفهان میآمدند؟ زیرا اصفهان از مزیتی برخوردار شده بود که هر کس برای خرید و هرکس برای فروش به اصفهان میآمد. هرچه کاروان بیشتری میآمد و از جای دیگری جنس به اصفهان میآورد، ارزش این پلتفرم اصفهان افزایش پیدا میکرد. همان چیزی که به آن میگوییم اثر شبکهای۲. یک انسانی بود به نام سلطان که این فضا را فراهم کرده بود. مثلا سه سال معافیت مالیاتی داده بود. سه سال از مردم، مالیاتی نمیگرفت که این رشد ایجاد شود. بنابراین هستهی اولیه شکل بگیرد. امید داشت که بعد از این، به دور خودش میچرخد. مشابه همین ماجرا را در قرن ۱۲ میلادی در شمال فرانسه نقل میکنند که دوک آن زمان یک نمایشگاه تجاری۳ هرساله ترتیب میداد که از همه نقاط اروپا به شمال فرانسه میآمدند و اجناس خود را به آنجا میآوردند و افراد میدانستند که در آن زمان از سال اگر به آن منطقه بیایند، هر چیزی که از هر جای جهان عرضه میشود را پیدا میکنند. آن پلتفرم نیز یک کمیسیون۴ میگرفت و جالب است که بعد از چند سال به این نتیجه رسید که خطوط اعتباری برای این افراد فراهم کند. همه افرادی که به آنجا میآمدند، جنس و پول نقد لازم برای خرید هر چه که میخواستند را نداشتند. به افراد معتبر اجازه میدادند که بدهکار شوند و بتوانند متناسب با آنچه که میخواهند بگیرند، بعدا به استناد وثیقهای که آن دوک میداد، پرداخت کنند.
پس مفهوم پلتفرم بر اساس چیزی که دکتر «طالبیان» فرمودند، از قدیم وجود داشته است. حداقل میشود هشت قرن برویم عقب و بگوییم قرن ۱۱ تا ۱۲ میلادی چنین مفهومی وجود داشته است. آن مفهوم چه بوده است؟ این که شما یک سامانهای درست میکنید که در این سامانه، همهی آن کسانی که بازیگران بازار هستند، در آن سامانه گرد هم میآیند و در نتیجه یک ارزشی را خلق میکنند. این ارزش چیست؟ هر جنسی که میخواهید بخرید آنجا وجود دارد و هر جنسی هم میخواهید بفروشید، خریدار بالقوهاش آنجا وجود دارد. این میشود ارزش. این ارزش با اضافه شدن افراد افزایش پیدا میکند؛ هم خریداران جدید بدانند آن موسم سال باید بیایند اصفهان یا بروند شمال فرانسه، عرضهکنندگان هم بدانند باید جنسشان را آن زمان به اصفهان برسانند وگرنه به فروش نمیرسد. تقریبا اکثر شهرهای بندری و شهرهای تجاری این خاصیت را داشتهاند. ناصرخسرو از طرابلس میگوید، از قزوین میگوید، از اصفهان میگوید؛ از شهرهای مختلف میگوید و حتی سودان را میگوید.
سوال این است که چرا ظرف هشت قرن گذشته چنین شتابی نگرفته که ظرف بیست سال گذشته گرفته است. ویژگی متمایز ۲۵ سال گذشته نسبت به هشت قرن گذشته چه بوده است؟ تجار همیشه دوست داشتهاند بروند به جایی که خریدار وجود دارد. خریدار نیز همیشه دوست داشته است برود به جایی که تاجر و فروشنده وجود دارد. شما همین میدان ترهبار را در نظر بگیرید. همه میدانند که اگر بروند آنجا همهی میوهها وجود دارد. کسی هم که آنجا عرضه میکند، میداند که میدان ترهبار اصلی هم همین ویژگی را دارد. به نظرم نکتهای که دکتر«طالبیان» فرمودند درست است. دیجیتال بودن صفتی است که اجازه میدهد که پلتفرم بتواند رشدی داشته باشد که همهی ما را خیره کند.
در ادامهی بحث میشود بگوییم که آن وجه تمایز دیجیتال بودن چه میآرود؟ پلتفرم بودن چه میآرود؟ و این اکسیر جدیدی که در این چند سال اخیر ایجاد شده و این دو با هم و کنار هم نشستند، آیا ممکن است که اقتصادها را متحول کند یا نه؟
دکتر محمودزاده:
خیلی ممنونم از شما دکتر «نیلی». دکتر «تاج الدین» خیلی به شما خوش آمد میگویم و خیلی ممنون میشوم که برای ما بیشتر توضیح دهید که اثر پلتفرم روی وضعیت کنونی دنیا چه خواهد بود؟ از چه منظر میتواند اقتصاد ها را نسبت به قبل متفاوت کند؟
دکتر حامد تاجالدین:
بله خواهش میکنم. خیلی خوشحالم که امروز در خدمتتان هستم. اهمیت موضوع پلتفرم و تاثیرش در اقتصاد دنیا را از جنبههای مختلف میشود بررسی کرد اما شاید یکی از جنبههایی که خیلی به ما کمک کند، توضیح یک سری عدد و رقم و روند تاریخی است که میتواند بر باورهای ما از نقش این موارد در اقتصاد تاثیر زیادی بگذارد. چون من هنوز فکر میکنم در جامعهی خودمان هم یا در خیلی از جوامع، این باور که این عوامل واقعا تغییری را دارند ایجاد میکنند، برای خیلی از افراد شکل نگرفته است و معتقد هستند که همهی اینها یک سری کد و یک سری نرمافزار و مسائلاینچنینی است و پشت آنها هیچ چیز دیگری وجود ندارد. در حالی که اگر ما دقت کنیم به پنج شرکت پرارزش دنیا در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ به نکات قابل توجهی میرسیم. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۱ ما شرکت GE را داریم که یک شرکت در حوزهی لوازم خانگی است. شرکت مایکروسافت۵ را داریم که یک شرکت تولید نرمافزار است. شرکت Acsan را داریم که یک گروه بزرگ انرژی هستند. سیتیبانک۶ را داریم والمارت۷ را داریم. اینها شرکتهای آمریکایی و بینالمللی هستند که در حوزههای خاصی، چه حوزهی خرده فروشی، چه حوزهی بانکی و نفتی و غیره هستند. دوباره سال ۲۰۰۶ را نگاه میکنیم؛ همین ترکیب یک مقداری تکان خوردند. یکی از آن یکی قیمتش بیشتر شده، ارزشش بیشتر شده و اگر ما آن روز میخواستیم تصمیم بگیریم به عنوان سرمایهگذار سهام چه شرکتی را بخریم، قطعا میگفتیم این پنج تا شرکت بهترینهای دنیا هستند.
با اینحال، اگر شما به ۲۰۱۶ نگاه کنید، هیچکدام از شرکتهایی که یک پا در حوزهی اقتصاد دیجیتال و مرتبط با پلتفرم نداشتند، دیگر در آن پنج شرکت اول نیستند. یعنی سال ۲۰۱۶ شرکت اپل۸ را داریم که یک پا در حوزهی اقتصاد پلتفرمی دارد. البته ما به اپل به طور خاص میگوییم مدل هیبرید ۹ که بعدا صحبتش را میکنیم. گروه گوگل ۱۰ و آلفابت۱۱ را داریم که دوباره پلتفرمهای زیادی را دارد. یکی بزرگترین موتور جستوجوگر۱۲ است، یک مورد دیگر گروه یوتیوب۱۳ است که معادل «آپارات» خودمان است و چیزهای دیگر از این دست دارد. باز مایکروسافت وجود دارد که در حوزهی پلتفرم وارد شده؛ در حوزهی کنسول وارد شده؛ اسکایپ۱۴ را گرفته و از آن طرف ایکسباکس۱۵ را گرفته و پلتفرمی شده است. آمازون۱۶ را داریم که اصلا در آن لیست نبود و به تازگی وارد شده و فیس بوک۱۷ را داریم که باز هم در آن لیست نبود و در سال ۲۰۰۵ آمد و در آن لیستِ برترینها از نظر ارزش قرار گرفت. یعنی سال ۲۰۰۱ خیلی از این شرکتها نبودند به غیر از مایکروساغت ولی الان آمدهاند و توانستهاند عملکردی بهتر از شرکتهایی که در حوزهی نفت و گاز و پتروشیمی و بانک و این غولهای دنیا بودند، داشته باشند.
بیایم یک ذره سریع پیش برویم. سال ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ دیگر هیچ ردپایی از GE، از والمارت و از این شرکتهایی که در دورهای که من به دانشگاه رفته بودم، نیست. فکرکنم اولین باری که من وارد دانشکده مدیریت و اقتصاد شدم سال ۸۸ بود. آن موقع ما در درسهایی که میخواندیم والمارت جزو بهترینهای دنیا بود. مرسدس بنز، تویوتا و این شرکتها چقدر شرکت های بزرگی بودند ولی هیچ کدام از آنها الان در ردهی شرکتهای با ارزش دنیا در دهتای اول نیستند؛ یعنی نگاه کنید در این آماری که میدهم برای اواخر سال ۲۰۲۱: اپل، مایکروسافت، آلفابت، آمازون، فیسبوک، تسلا۱۸، گروه آقای وارن بافت۱۹ و TSMC که در حوزهی کسب و کار دیجیتال و صنعت است و تنسنت۲۰ که یک شرکت چینی است. یعنی یک مورد باز از کشور چین آمده است در این ده شرکت پرارزش دنیا که آن هم از فضای اقتصاد پلتفرمی است. دیگر شرکتهای کشتیرانی، جادهسازی، نفتی و این موارد نیامدهاند. این یک تغییر قابل توجه است.
نگاه کنید چه شده است. مثل این که بازی و زمین بازی عوض شده است. اگر میخواهیم برویم در آن گروه ده شرکت برتر بنشینیم، دیگر داشتن نفت و سکوی نفتی و داشتن بانک و امثالهم ارزشی ندارد. تنسنت به عنوان یک پلتفرم چینی میآید آنجا در را باز میکند و میگوید حالا قبلا همه آمریکایی بودند؛ منِ شرکت چینی هم هستم؛ من پلتفرم هستم؛ این یکباره نشان میدهد که تغییر روندی را در دنیا داریم مشاهده میکنیم که مربوط به همین دو دههی اخیر هست و در نتیجه این مناسبات سازوکارِ کسب وکارهای موفق دارد تکان میخورد. یعنی اگر آن زمان، ما همهی نمونههایی که در دانشکدهی مدیریت و اقتصاد یاد میدادیم، برای شرکتهای خودروسازی و نفتی و بانکی و امثالهم بودند، الان باید کنار آنها پلتفرمیها را هم به عنوان نمونههای موفق درس بدهیم وگرنه از این روند جا میمانیم.
باید بگوییم فیسبوک چه کار کرد؟ گوگل چه کار کرد؟ اوبر۲۱ چه کار کرد؟ این ها جزو کسانی هستند که موفق حساب میشوند. حتی اوبر و امثالش که در این ده تای برتر دنیا نیستند.
من نکته دیگری نیز بگویم برای اینکه اهمیت اینها را درک کنید. ببینید کشورهای کمی وجود دارند که از نظر میزان تولید ناخالص داخلی۲۲ برابری بکنند با ارزش بازار۲۳ این شرکتها. یعنی آنقدر سازه های موفقی از نظر اقتصادی شدهاند که وقتی شما میخواهید بررسیشان کنید، باید با کشورها از نظر GDP بررسی کنید چون توانستهاند عملکردی بسیار موفقتر از شرکتهای حوزهی سنتی داشته باشند. نه این که آنها تکنولوژی ندارند؛ نه! مدل کسب و کارشان بر اساس مدلی که دکتر «طالبیان» فرمودند نیست. یعنی بر اساس طراحی یک پلتفرم وصلکننده و خلق ارزش از طریق آن بازار نیستند که ما به آنها میگوییم سنتی. این تفاوت باعث میشود اهمیت این شرکتها برای همهی دنیا زیاد باشد.
دکتر طالبیان:
صحبتی که دکتر « تاجالدین» کرد، من را هم به خاطرهی کوتاهی برد. من هم وقتی سال ۸۰، رشتهی MBA را در ایران شروع کردم، همهی کتابهای ما مخصوصا در فضای استراتژی، در فضای عملکرد، در فضای سازماندهی۲۴ نمونههایش چه بود؟ والمارت! مورد موفق ! والمارت بیایید یاد بگیریم والمارت چه کار کرده ما هم بکنیم. والمارت همچنان موفق است و همچنان میشود از آن الگو گرفت ولی الان وقتی مقالات و کتابها
را میخوانید، میگوییم ببینیم گوگل دارد چهکار میکند، ببینیم آمازون دارد چهکار میکند. یا من خاطرم است اگر برگردیم به فضایی که تازه آمریکا رفته بودم، آمازون کتاب می فروخت. بیزینس اصلیاش فروش کتاب بود. ما به عنوان دانشجو خیلی علاقهمند بودیم از آن کتاب بخریم؛ چرا؟ چون که هم کتابهای متنوعی داشت که در کتابفروشی نمیشد پیدا کرد و هم گاه قیمتش مناسبتر بود. آمازون را ما با چه ما مقایسه میکردیم؟ با بارنز و نوبل۲۵ که آن هم کتابفروشی بود و شعبات مختلف داشت. میشد از نظر مسائل مختلف، آنها را با هم مقایسه کرد. جدا از مصرفکننده یا مشتری که قیمت و تنوعشان را مقایسه میکردیم، از جهت مالی هم میشد عملکردشان را مقایسه کرد.
یکی چقدر رشد داشته و دیگری چقدر رشد داشته. این قصهها برای سال ۲۰۰۵ یا ۲۰۰۶ است. الان که ۱۵ سال گذشته اصلا به هیچ وجه نمی شود دیگر مقایسهشان کرد. اصلا غیر قابل مقایسهاند. آمازون را ما با کشورهامقایسه میکنیم. موضوع، همین قصهی پلتفرم چه کار میکند، است. جدا از اینکه آمازون اصلا از کتابفروشی جدا شد و کتاب فروشی به یک چیز فرعی از یک بیزینس بزرگتری تبدیل شد. پلتفرم کاری میکند که دقیقا آن فضای سنتی که البته با سابقهتر بود و با اسم و رسمتر بود، کلا این نسبتشان تقریبا بینهایت به یک میشود.
دکتر نیلی:
اگر اجازه بدهید مثال بزنم از چیزی که دکتر «طالبیان» فرمودند. ببیند یک وقتی ما فوتبال بازی میکنیم، مثلا میگوییم داریم فوتبال بازی میکنیم و شما بیایید فوتبال ما را نگاه کنید. ما داریم فوتبال بازی میکنیم اما در واقع گل کوچک بازی میکنیم. شما میگویید بیا ببرمت یک جایی که این گل کوچک را خیلی بهتر بازی میکنند و ما را میبرید فوتسال. ما فوتسال بازی میکنیم، گل میزنیم، همهی کارها را انجام میدهیم. یک کسی دست ما را میگیرد و میبرد زمین چمن و میگوید فوتبال میخواهی بازی کنی بیا در زمین چمن بازی کن.
ببینید والمارت که بهترین مورد بوده در حوزه خرید، در مدیریت و در طراحی سازمان، تا سال ۲۰۱۲ ارزش آمازون نصف والمارت هم نبوده است. سال ۲۰۱۲ آمازون میآید از نصف میگذرد و ۲۰۱۵ به بعد والمارت را پشت سر میگذراد. الان ارزش بازاری۲۶ آمازون ۴ برابر والمارت است. پس ما نمیگوییم که یک کسی عملکرد بهتری۲۷ داشته است. از بهترین نمونه دنیا عبور کرده و زمین بازی را عوض کرده است. یعنی بهترین بازیکن فوتسال، وقتی میرود زمین چمن لزوما بهترین بازیکن زمین چمن نیست چون زمین چمن بزرگ شده است. یا مقایسهی ارزش بازار شرکتها با GDP کشورها نشان میدهد زمین بازی عوض شده است. ببینید تلقی متعارف منطبق با کتاب درسی۲۸ در اقتصاد کلان چیست؟ ما یک اقتصاد جهانی۲۹ داریم که تشکیل شده از صد و هشتاد و اندی کشور. همه چیز دیگر در مقیاس کشورها است. در کلاس، ما درس میدهیم و میگوییم مثلا سیاستگذاری۳۰ به خاطر این مهم است که در قلمرو کشور تعریف میشود. چیزی این وسط نداریم. الان یک سری شرکت درست شدهاند که اینها نه رییس جمهور دارند، نه پارلمان دارند و نه قوه قضاییه دارند. اما بگذارید من چند رقم خدمت شما بگویم. دیگر الان ارزش بازار شرکت «اپل» ۱/۲ تریلیون دلار است؛ یعنی صد میلیارد دلار بالاتر از GDP ایتالیا. مایکروسافت ۹/۱ است؛ صد میلیارد دلار بالاتر از GDP برزیل. آمازون ۷/۱ تریلیون دلار است؛ صد میلیارد دلار بالاتر از GDP کره و سیصد میلیارد دلار بالاتر از GDP استرالیا. درست است که ارزش بازار شرکتها با GDP کشورها قابل مقایسه نیست؛ مقایسهی سیب و پرتقال است، اما این GDP کشورها حاصل میلیاردها تراکنش است که انجام میگیرد؛ دهها میلیون نفر در یک اقتصادی مثل برزیل با سرمایهای که طی صدها سال انباشت شده ، دارند کار میکنند که این GDP را خلق میکنند. در این شرکت صحبت چند هزار نفر است. این چند هزار نفر دارند کار میکنند و این ارزش را خلق میکنند.
بگذارید از یک معیار و مقیاس و لنز دیگر استفاده کنم. یک زمانی در آمریکا، کشاورزی یکی از بزرگترین خطوط تولید خلق ارزش بود. شما کتاب «خوشههای خشم» را وقتی نگاه میکنید، میبیند که در دههی ۳۰ میلادی، وقتی این پنبهزارهای کلرادو دچار مشکل میشود، همه مردم میروند کالیفرنیا که پرتقال بچینند. یعنی قصه این نبوده که خط تولید عوض شود. قصه این بوده که این نوع کشاورزی بازده خوبی ندارد و حالا همه برویم آنجا که آن نوع دیگر کشاورزی را استفاده کنیم. پنسیلوانیا و کالیفرنیا و مراکز کشاورزی آمریکا، مرکز خلق ارزش بودند. دهه ۶۰، دیترویت شد مرکز خلق ارزش به خاطر خودروسازی، الان دیترویت شهر مردگان است. اصلا دیگر خودروسازی وجود ندارد. تمام شد و این خودروسازی رفت در کره و ژاپن. سپس هالیوود آمد. سرگرمی در کمپانیهای هالیوود شکل میگیرد. الان سیلیکونولی۳۱ است.
سیلیکونولی بزرگترین نبض اقتصاد جهان است چون آنجا دارد ثروت خلق میشود و توجه کنید این ثروتی است که نمیشود تملیکاش کرد؛ نمیشود چپاولش کرد و نمیشود تسخیرش کرد چون هیچکدام این ارزشهایی که دارد در پلتفرمهای دیجیتالی که الان در سیلیکونولی هستند (که همهشان هم ممکن است پلتفرم نباشند یا مدل هایبرید باشند) موتور رشد اقتصاد جهانی را دارند فعال میکنند و این موتور رشد به نظر میرسد که بازدهیاش از همهی موتورهای رشد قبلی بالاتره بوده است. به نظر میرسد یا قاعدهی بازی را عوض کرده است یا زمین بازی را آنقدر بزرگ کرده که در ادامه میشود بگوییم چگونه میشود شما از فوتسال بروید در زمین چمن و یکدفعه مقیاس عوض بشود؛ در استادیوم صد هزار نفر مینشینند فوتبال را نگاه میکنند. فوتسال را نمیشود چنین نگاه کرد، چنین ابعادی از تغییر را الان شاهد هستیم.
دکتر تاجالدین:
من یک چیزی را میخواستم به صحبتهای آقای دکتر «نیلی» اضافه کنم. خیلی نکتهی خوبی را اشاره کردید. در رابطه با خلق ارزش و این گذاری۳۲ که ما در خلق ارزش داشتیم. مثلا ما نگاه کنیم به طور خاص به بحث سرگرمی که جناب دکتر در مورد آن صحبت کردند. بخش بزرگd که همه ی دنیا هم درگیرش هستند و ما شرکتهای شناخته شدهای داریم. همهی ما دوران بچگی داریم که با این انیمیشنها و کارتونهای والت دیزنی۳۳ از خاطراتاش پر شده است. والت دیزنی شرکتی است که از سال ۱۹۳۲ کار میکند و ۱۸۵ هزار کارمند دارد و ارزش سرمایه آن ۳۱۸ میلیارد دلار است. کار «والت دیزنی» یا خلق ارزشاش چیست؟! سرگرم کردن انسانها! یعنی بچهها و بزرگسالان مینشینند در ازای پرداخت یک بهایی بابت خرید آن فیلم یا بابت اجارهی آن فیلم یا به هر روشی، هزینه را پرداخت میکنند تا سرگرم شوند. حالا این خلق ارزش و سرگرمی که در «والت دیزنی» ایجاد میشود، چگونه ایجاد میشد؟ خود آقای «والت دیزنی» عکسهایش وجود دارد که آن شخصیت معروف را طراحی میکرد. یا اگر فیلم آن انیمیشنهایی که میساختند را نگاه کنید، مثلا برای این فیلم معروف «شیرشاه»، میرفتند یک شیر را میآوردند آنجا و هنرمندان را نیز میآوردند میگفتند این شیر را در حالتهای مختلف بکشید. خب ۱۸۵ هزار نفر یک تعدادشان هنرمند هستند و یک تعدادشان ادیتور هستند و یک تعدادشان موسیقیدان هستند. در آخر ارزش از طریق بخش سرگرمی در اقتصاد است.
از طرف دیگر، فیسبوک شرکتی است که ما میگوییم رسانه اجتماعی۳۴ است ولی دارد چه کار میکند؟ میگوید اگر آمریکاییها قبلا مینشستند پای تلویزیون، الان مدت زمان بیشتری را پای «فیسبوک» میگذارند تا پای تلویزیون. یعنی آمار رسمی است که الان در آمریکا هر فرد بیشتر روی «فیسبوک» وقت میگذراد تا نشستن پای تلویزیون. پس میتوانیم بگوییم فیسبوک دارد آدمها را سرگرم میکند. اما فیسبوک از سال ۲۰۰۴ کار میکند و «والت دیزنی» از ۱۹۳۲؛ تقریبا صد سال فاصله وجود دارد. «فیسبوک» از ۲۰۰۴ یعنی کمتر از ۲۰ سال، به جای ۱۸۵ هزار نفر، ۶۰ هزار نفر کارمند دارد و به جای ۳۱۸ میلیارد دلار، ارزش آن بالای تریلیون دلار است. پس این دارد همان ارزش را ایجاد میکند. در همان بخش کار میکند و دارد انسانها را سرگرم میکند ولی با یک ساز و کار دیگر؛ همان نکتهای که آقای دکتر «نیلی» گفتند که زمین بازی دارد عوض میشود. میگوید من دیگر لازم ندارم آرتیستهای خیلی خوب بیاورم و هنرمندان را بیاورم که این را طراحی بکنند تا بقیه علاقهمند بشوند و سرگرم بشوند. محتوای جالبی که افراد شناسایی میکنند و به اشتراک میگذارند، آنها نیز انسانها را سرگرم میکنند.
باز برگردیم به این موضوع که زمین بازی انگار دارد عوض میشود. همان اهداف یا همان خلق ارزشها به روشهای جدیدی داریم که میتواند نتیجهی سریعتر بدهد. یعنی شما یک شرکت را دارید که صد سال بوده و کار کرده و رسیده به ارزش ۳۱۸ میلیارد دلار. فیسبوک میآید در ۲۰ سال کار میکند و ارزشش میشود سه برابر آن شرکت قبلی. این شرکت یک کار دیگری کرده است وگرنه «والت دیزنی» مدیرانش بهترین های دنیا هستند. ظرفیت زمین بازی بیشتر از این نبوده پس آن زمینه عوض شده است.
دکتر محمودزاده:
خیلی ممنونم دکتر «تاج الدین». بله تقریبا دارند اسکار انیمیشن هر سال را هم میگیرند و خیلی جالب است وقتی که میگوییم این شرکتهای جدید دارند از بهترین شرکتهای قبلی عبور میکنند؛ واقعا دارند از بهترینها عبور میکنند. فقط یک ابهامی برای من ایجاد شد؛ بیشتر مثالهایی که شما و دوستان تا اینجا زدهاید، در مورد شرکتهای آمریکایی بود و از این نظر اهمیتش مشخص شده، ولی آیا این اتفاقی است که فقط در اقتصاد آمریکا دارد محقق میشود؟ یا نه، یک روند جهانی است و عملا اقتصاد خیلی از کشورها درگیر این مسئله شدهاند و تحت تاثیر معرفی پلتفرم ها قرار گرفته اند؟
دکتر تاجالدین:
نه قطعا محدود به آمریکا نیست. این مواردی که گفتیم، بهترینهای دنیا از نظر ارزش هستند ولی خیلی نمونههای دیگری هم داریم که یا در همین سطح کار میکنند یا نمونههای موفق کشورهای خودشان هستند و به اندازهی حد و اندازهی اقتصاد خودشان رشد کردهاند. مثلا شما نگاه کنید الان ما گروه تنسنت چین را مثال زدیم. از طرف دیگر «علی بابا» یک گروه دیگری است که به شدت در دنیا شناخته شده است. حجم تراکنشهای زیادی دارد. از آن طرف در مالزی مثلا یک گروهی داریم به اسم گوجک۳۵ که اینها هم یک اکوسیستم۳۶ دارند؛ چندین پلتفرم است. یکی در حوزهی لجستیک، یکی در حوزهی تحویل اجناس۳۷ و یکی در حوزهی پرداخت است.
در کشور خودمان الان نگاه کنیم؛ نمونههای موفقی شکل گرفتهاند که باز از نظر ارزش بازار و از نظر تغییری که در اقتصاد ایجاد کردهاند، چشمگیر هستند و نمونههایش را میدانیم. دکتر «طالبیان» چند موردش را گفتند. همه میدانیم دیجیکالا، اسنپ، تپسی و آچاره نمونههای موفقی در ایران هستند. در برزیل باز نمونههای موفقی داریم. مثلا یک نمونهای داریم به اسم تراکپد۳۸ که کارشان به طور خاص «First Mile Logistic» است یعنی بار با تناژ بالا را جا به جا میکند. یک مدل پلتفرمی شناخته شده است. گروه «مرسدس بنز» جزو سهام دارانش است،. باز دوباره از همین گروه لجستیک در چین میشناسم. اسمشان «Full Truck Alliance» است که اسم انگلیسی اش است و تلفظ اسم چینیاش سختتر است، این شرکت هم ۶ میلیارد دلار ارزش دارند و یک زمانی جزو بیست یونیکورن۳۹ اول دنیا بودند.
در کشورهای حوزهی خلیج فارس ما «کریم» را داریم که نمونه همین «اسنپ» است که شرکت اوبر آمریکایی وقتی در حوزهی خلیج فارس وارد شد، دوباره از اول شروع نکرد و فعالیتش را از طریق کریم گسترش داد.
پس محدود به یک اقتصاد نیست و اقتصادهای همهی دنیا رفتهاند به این سمت که نمونههای موفق را بتوانند برای اقتصاد خودشان شکل بدهند و هم در کشور ما و هم در کشورهای همسایه داریم.
دکتر نیلی:
اجازه بدهید حول نکتهای که دکتر «تاج الدین» فرمودند، از منظر دیگری سوال شما را پاسخ بدهم. به نظرم خیلی مهم است که ببینیم این موج از کجا شروع شده است ولی نکته این است که آیا این موج اجتنابناپذیر بوده یا یک حرکت استثنایی بوده است؟ مثلا فرض بفرمایید که در آمریکا از سیلیکون ولی شروع شده است.
ببینید به نظر میرسد موج مادهزدایی۴۰ که یک محدودیت یا یک روندی است که دیر یا زود همهی جهان را خواهد گرفت. این رشد اقتصادی که دارد ادامه پیدا میکند صرفا بر اساس ماده قابل دوام نیست یا حداقل کند خواهد شد. اقتصاد دیجیتال میگوید که با مادهزدایی میشود ظرفیت جدیدی به رفاه بشر اضافه کرد و این ظرفیت جدید محدودیت مولکولها و اتمهای این جهان را ندارد. ما را وارد عالم بیت و بایت میکند. در عالم بیت و بایتها شما، خودتان دارید ظرفیت خلق میکنید. من متخصصش نیستم که بگویم این انگاره چقدر معتبر است و فقط میتوانم بگویم از ادبیات رشد اقتصادی که وقتی وارد این فضا بشوید، در فضای دیگری وارد میشوید که به نظر میرسد که میتوانید بخشی از رفاه را برای بشر فراهم کنید. رفاهی که واقعا الان ناخواسته وارد زندگی ما شده است.
یعنی اگر در عصر کرونا این قابلیت بیت و بایتها نبود، در فضای مادی هر نوع کاری باید با مواجهی مستقیم فیزیکی صورت میگرفت؛ میدانید نرخ ابتلا چقدر بالا میرفت؟ دنیای بیت و بایتها به ما این امکان را داده که ماده جابهجا بشود ولی انسانها همدیگر را نبینند. بنابراین فاصلهگذاری اجتماعی اتفاق افتاد و چرخ اقتصاد متوقف نشد. به خاطر اینکه در فضای دیجیتال هستیم؛ عرضم این است که آن نکتهی پلتفرمهای دیجیتال، پلتفرماش یک انتخاب بوده و اینکه منشاش چه بوده قابلبحث است. دیجیتال بودنش اجتنابناپذیر است و عدم وجودش، محدودیتی است که ما دیر یا زود در اقتصاد های مختلف با آن مواجه خواهیم شد و ما در ایران خوشبختانه پذیرندهی خیلی خوبی از این موج بودهیم و آن را تبدیل به یک فرصت بزرگ خلق ارزش کردهایم و ای بسا ظرفیت بزرگ رشد اقتصادی ما در آینده هم از همین منظر باشد.
بنابراین اینکه شروع از کجا بوده مهم است به خاطر تحلیل تاریخ و این که آینده چه خواهد بود، به نظر میرسد همهی کرهی زمین به این سمت حرکت خواهند کرد.
دکتر محمودزاده:
اینکه فرمودید چه فرقی میکند با اثر رشد تکنولوژی؟ آیا همان است یا متفاوت است؟ چون بالاخره ما اثر رشد تکنولوژی را پیش از این هم، شاید نزدیک ۲۰۰ سال است که در دنیا میبینیم و نرخ رشدی که میبینیم اصلا با این قابل مقایسه نیست؛ یعنی ارقامی که فرمودید و سالهایی که اشاره کردند چه دکتر «تاج الدین» چه دکتر «طالبیان» که هر کدام از این شرکت ها داشتند بزرگ میشدند، هیچ ربطی حتی به رشد کشورها در همین ۲۰۰ سال اخیر که پدیدهی رشد خیلی جدی اتفاق افتاده، ندارد. پس آیا تکنولوژیاش متفاوت است یا چیزی ورای تکنولوژی دارد اتفاق میافتد؟
دکتر نیلی:
ببینید شما وقتی دارید پشت اتومبیل رانندگی میکنید، ماشین شما اگر چهار سیلندر دارد، در واقع چهار پیستون کار میکنند تا ماشین شما کار کند؛ پیستونهای مختلفی دارند وضعیت ما کنونی ما را فراهم میکنند. یک پیستون این است که یک چیزی به نام بخش شرکتی۴۱ درست شده که همانطور که فرمودید قدمتش هم خیلی زیاد است و داریم ازآن استفاده میکنیم. اما شرکتهایی که خودرو میساختند یا محصول کشاورزی تولید میکردند، با همین دنیای غیر دیجیتال هم داشتند کار خودشان را انجام میداند. این تغییر ناشی از این نیست که این در بستر شرکت شکل گرفته چون شرکت قبلا هم بود. رشد اقتصادی هم حدود مثلا ۲۰۰ سال سابقه دارد. از انقلاب صنعتی، رشد اقتصادی موتورش روشن شده است. پیستون دوم دارد کار میکند.
از سال ۱۹۷۰ تقریبا موتور اقتصاد خورد به محدودیت های منابع طبیعی. موتور رشد نئوکلاسیک یک کمی سرعتش کند شد و موتور رشد درونزا روشن شد. اقتصادِ ایدهها آمد؛ جهان همچنان جهان مولکولها بود، جهان اتمها بود اما چشمهی فیاض ایدهپردازی بشر میگفت که میشود از همین مواد با بهرهوری بیشتری استفاده کرد. هنوز آن پیستون دارد کار میکند.
اقتصاد دیجیتال که قدمتاش شاید ۲۵ سال یا ۲۰ سال بیشتر نیست، پیستون چهارمِ ماست که دارد کار میکند و میگوید شما میتوانید همه ی ظرفیتهای جهان مادی را داشته باشید اما این ممکن است رشد قابل دوام زیادی به شما ندهد یا اگر هم بدهد، ظرفیتش محدود باشد و شما میتوانید بروید به یک عرصهی جدید و در این عرصهی جدید رشد بیشتری را تجربه کنید. توجه کنید بخشی از رفاه بشر ظرف ۵۰ سال گذشته، ناشی از این بوده که موتور رشد اقتصادی مبتنی بر ماده و فراوری ماده در شرق آسیا کار میکرد. آلودگیها آنجا بوده و نیروی کار با استاندارد، با دستمزد بسیار پایینی داشته استفاده میشد. ساخت و ساز دنیا با آلودگی خیلی زیاد با استانداردهای محیط کار خیلی پایین تولید میشد و همهی عالم به خاطر اثر سرریزی که داشته، از آن منتفع میشد. الان بحثهای تغییر اقلیم، مقررات بازار کار و وصل شدن چین به WTO، همه اینها می گوید این هم دیگر از این به بعد ممکن است به این اندازه نباشد. پدیدهای که در ادبیات بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، به آن میگویند «Rebalancing» یعنی همین که چین هم از این به بعد خدمات هم تولید کند، انقدر ساخت و ساز نداشته باشد و آلودگی کمتر داشته باشد.
بنابراین ما در دنیا داشتیم از یک جِرم بزرگی استفاده میکردیم. رفاه ما مبتنی بر یک جرم زیادی بود که این جرم داشت در شرق آسیا تولید میشد. مادهزدایی این است که رفاه شما میتواند همهاش جرمدار نباشد. ادبیاتی است که به آن اقتصاد بیوزن۴۲ هم میگویند. به نظر میرسد که این اجتنابناپذیراست و ما هر چه زودتر این موج را دریابیم، از فرصتش بیشتر میتوانیم استفاده کنیم. مهم نیست کجا استفاده شده و مهم نیست الان دارد در کجا قلبش میتپد. مهم این است که این موج مرز را به رسمیت نمیشناسد. از مرز کشورها عبور میکنه کما اینکه قبلا کرده است.
دکتر محمودزاده:
خیلی ممنونم دکتر «نیلی». دکتر «طالبیان» چه چیزی یک پلتفرم را متمایز میکند نسبت به یک شرکت صنعتی قبلی که ما میشناختیم؟
دکتر طالبیان:
ببینید اگر به نظریههایی که در این فضا وجود دارد رجوع بکنیم، معمولا با یک دوگانهی شرکت-بازار روبرو هستیم و اندازهی شرکت در یک بده بستان۴۳ تعیین میشد. این بده بستان چه بوده؟! از یک طرف وقتی هرچقدر شرکت شما بزرگ تر میشود، مدیریتش پیچیدهتر میشود، هزینهی سازماندهی کردن، کنترل کردن، نظارت کردن و مدیریت کردن بیشتر میشود. برای همین ممکن است شما در یک شرکت نسبتا کوچک دارید خیلی از کارها را مدیریت میکنید و خیلی موفق هستید ولی وقتی این شرکت بزرگ میشود، با توجه به اندازه و تنوعی که پیدا میکند، دیگر نمیتوانید خوب مدیریتش کنید. پس این هزینهی بزرگ شدن شرکت است.
اگر شرکت شما خیلی کوچک باشد چه هزینهای دارد؟ خیلی متکی خواهید بود بر مبادلات در بازار و هزینهی مبادله را باید پرداخت بکنید. یعنی در خود شرکت کار را انجام نمیدهید و باید در بازار با تامین کننده۴۴ یا با هر عنصر دیگری در بازار مبادله داشته باشید و هزینهی مبادله بیشتری دارد. بنابراین اندازهی شرکت را مقایسهی هزینهی مبادلهای در بازار و هزینهی مدیریت داخل سازمان همیشه تعیین میکرد. اینها مشخص میکردند که اندازهی شرکت چقدر باشد.
برای همین ما این دوگانهی بازار-شرکت را داشتیم که براساس آن اندازهی شرکت هم تعیین میشده است. ایجاد پلتفرم به جای اینکه بیاید داخل این بده بستان قرار بگیرد و ببیند کجا هزینههای حاشیهای۴۵ برابر میشوند و آنجا اندازهی شرکت را تعیین بکند، تلاشی است برای اینکه منفعت هر دو دنیا را داشته باشد.
دکتر محمودزاده:
چگونه؟
دکتر طالبیان:
یک پلتفرم در واقع شرکت است ولی سازوکارهای بازار را داخل شرکت استفاده میکند. یا از آن طرف بگوییم؛ در بازار است ولی دارد سازوکارهایی را طراحی میکند که داخل بازار کار بکند. یعنی شما یک تلاشی دارید که از منافع بازار استفاده کنید.
بازار منافع اصلیاش چیست؟ یک مقدار راجع به آن فکر بکنیم؛ بازار منافع اصلیاش سازوکارهایی است که هزینه اجرایشان را لازم نیست من بدهم. این سازو کارها در بازار وجود دارند و مثلا مشخص میکنند بهترین چیست. مشخص میکنند قیمت تبادل چقدر باشد. این ها منافعی است که بازار دارد.
منافع شرکت چیست؟ منافع شرکت مثلا این میتواند باشد که من میتوانم یک مقدار برنامهریزی انجام بدهم. میتوانم منابعم را همسو کنم یا منابع و مصارف را (نیازها و منابع) با همدیگر هماهنگ کنم.
پلتفرم دارد از هر دو این منافع استفاده میکند و آن مرز سنتی پررنگی که چه شرکت است، چه بازاراست، چه داخل شرکت است ، چه خارج از شرکت است، این مرز را کمرنگ میکند.
دکتر محمودزاده:
دکتر «تاج الدین» ممکن است لطفا با چند مثال این کمرنگ شدن مرز بین شرکت و بازار را لطف کنید و برایمان توضیح بدهید؟
دکتر حامد تاجالدین:
بله حتما. یک شرکت سنتی را در نظر بگیرید. یک شرکت سنتی مثل تاکسیهای زردی که شما بیرون از ایران میدیدید یا تاکسیهای رنگ زردی که داخل ایران هستند (بیرون از ایران یک ذره فرق میکند و فضایش به این فضای مثالی که من میخواهم بزنم نزدیکتراست). در مدل سنتی تاکسیرانی یک شرکتی مجوزی را میخرد، تعدادی راننده استخدام میکند، ماشین در اختیار این ها میگذارد و سرویس جابهجایی را در بازار میفروشد. این یک شرکت است. چقدر بزرگ میشود؟ به میزانی که میتواند ماشین بخرد، به تعداد آدمی که میتواند مدیریت کند. یک شرکت ۱۰۰ هزار نفری مدیریتاش با یک شرکت هزار نفری با شرکت صد نفری فرق میکند. ما در دانشکده مدیریت اقتصاد که درس میدهیم، به بچهها میگوییم که یک شرکتی است به آن میگوییم سایز کوچک، سازوکارهای شرکتهای سایز کوچک فرق میکند. شرکت بزرگ میشود میگوییم سایز متوسط یا میگوییم سازمان بزرگ، حالا سازمانهای بزرگ سا وکارهای خودشان را دارند. پس اگر برگردیم به صحبت اینکه این شرکت که اگر با مدل سنتی میخواهد سرویس جابهجایی بدهد، شرکت در این سازوکارهای شرکتداری و سازماندهی که دکتر «طالبیان» میگفتند، درگیر است. یعنی مدیر باید بیاید برنامه بدهد، مدیر باید به سهامداران بگوید امسال میخواهیم چند درصد به ماشینها اضافه کنیم، چقدر منابع داریم که ماشینها را اضافه کنیم؟ چقدر توان مدیریتیمان پاسخگوی این میزان پرسنل است و غیره. اگر شما در یک مورد از این ماشین ها یک سرویس، مثلا تاکسی از نیویورک میگیرید مشخص است که دارید از فلان شرکت زنگ میزنید سرویس ماشین جابهجایی را میگیرید.
اما اگر بیاییم در مدل پلتفرمی، شما اگر نگاه بکنید آن ماشینهایی که دارند این سرویس جابهجایی را میدهند، اولا در تملک شرکت نیستند، دوما رانندههایش هم استخدام شرکت نیستند و بعد هم اگر شما نگاه کنید در نهایت جابهجایی که شما دارید از همین نقطه استودیو که ما هستیم تا میدان آزادی با یکی از همین تاکسی اینترنتی ها یا پلتفرم های ایرانی اگر جابهجا بشوید، چه کسی شما را جابهجا کرده؟ اسنپ شما را جابهجا کرده یا راننده شما را جابهجا کرده؟ اگر راننده جابهجا کرده، راننده با اسنپ چه رابطهای دارد؟ راننده در بازار بوده. یعنی یک سرویسی را در بازار اسنپ شناسایی کرده و از طریق تکنولوژی در نقطهای که بهترین استفاده برای آن سرویس وجود دارد وصل میکند به کسی که این سرویس را میخواهد. پس رابطهی کارفرما و کارگری با او ندارد، پس در قالب شرکت نیست. از آن طرف بازار خالی هم نیست. شما اگر میرفتید میایستادید بغل خیابان و بعد به آن راننده تاکسی میگفتید من را برسان میشد بازار. پس نه شرکت است نه بازار، ولی هر دو هم هست. هم دارد از مکانیزم بازار استفاده میکند و هم از مکانیزم شرکت.
در اسنپ هزاران نفر استخدام هستند و کد مینویسند، برنامه میزنند، بازاریابی میکنند، پس آن ساز و کارهایی که دکتر «طالبیان» گفت از شرکتداری را داریم ولی آن سازوکارها در اختیار طراحی یک بازار جدید است، در اختیار روغنکاری مبادلات و به اصطلاح حذف اصطکاکهای یک بازار جدید است که قبل از این پلتفرم وجود نداشته است. این بازاری که ما بیاییم بهصورت الکترونیکی بگوییم از این نقطه میخواهیم برویم یک نقطهی دیگر و بعد یک نفر هم باز الکترونیکی بگوید من این سفارش را قبول میکنم بعد جابهجا میکنم، این بازار قبلا وجود نداشت؛ بازار جابهجایی وجود داشت. شما سرخیابان میایستادید سرویسش را میگرفتید. این بازارِ جدید طراحی شدن توسط یک شرکت است که از این ساز و کارهای شرکتی برای طراحی بازار استفاده کرده که ما به آن میگوییم پلتفرم و در واقع دارد از منفعت هر دو نوع سازوکار و استفاده میکند.
دکتر محمودزاده:
خیلی ممنون، متشکرم. من در این مثالی که شما میزنید یک چیزی را میبینم و آن هم این است که به نظر میرسد انگار خود بازار دارد بزرگ میشود یعنی تفاوتی که شاید بشود درک کرد نسبت به قبل، این است که قبلا اگر شرکتی متولد میشد، سهمی از شرکتهای مشابه خودش را میگرفت، ولی در مثالی که شما دارید در مورد خدمات حمل و نقل میزنید به نظر میرسد که انگار بازار دارد بزرگ میشود. دکتر «نیلی» واقعا همینگونه است؟
دکتر نیلی:
ببینید طبیعت این مدل جدید به نظرم همین است، چرا؟ من براساس همین مثالی که دکتر «تاج الدین» زد عرض میکنم. وقتی که این پلتفرم برای خدمات درونشهری راه میافتد، حالا اسنپ، تپسی یا هر چیز دیگری که با این مدل دارد کار میکند یا مثل «کریم» که ایشان مثال زدند در کشورهای خلیج فارس کار میکرد. ببینید قصهش چیست؟ قصهاش این است که شما میخواهید از نقطهی الف بروید به نقطهی ب، در مثالی که ایشان گفتند ما قبلا یا باید میرفتیم کنار خیابان تاکسی میگرفتیم یا باید زنگ میزدیم به آژانس محل و میگفتیم که ما میخواهیم برویم. این دو مدل سنتی، نسل یک اش این بود که تاکسی میگرفتیم و نسل دومش این بود که از آژانس استفاده میکردیم. در نسل سه، ما روی موبایل خودمان سفارش میدهیم و مقصد را مشخص میکنیم مبدا هم که قبلا ثبت شده. چه اتفاقی میافتد؟ رانندههایی که اطراف هستند، این پیشنهاد به آنها میشود که یک مسافر میخواهد جابهجا بشود؛ رانندهها میپذیرند یا نمیپذیرند که این سرویس را بدهند و یکی از آنها را ما انتخاب میکنیم، قیمت اعلام میشود، قیمت را میپذیریم و عملا معامله دیگر تمام شد. راننده میآید و سرویس داده میشود. اینجا آن اثر شبکهای به میزان بالایی وجود دارد.
دکتر محمودزاده:
اثر شبکهای چیست؟
دکتر نیلی:
ناشی از این است که یک خدمتی وجود دارد، خدمت جابهجا شدن در سطح شهراست که برای من ارزش دارد. من میخواهم در کوتاهترین زمان با حداقل زمان انتظار، با بهترین کیفیت سرویس، از نقطهی الف بروم به نقطهی ب؛ این ارزش برای من است. راننده میخواهد که در هر زمانی که هست متناسب با زمانی که اختصاص میدهد به اندازهی کافی مسافر برایش باشد. فاصلهاش با نقطهی آغاز مسافر بعدی از نقطهی پایان مسافر قبلی حداقل فاصله جغرافیایی و حداقل زمان را داشته باشد. چون آن بقیهی زمانش، هدررفته است. بنابراین ارزش برای آن هم وجود دارد. آن شرکت تاکسیرانی هم که تاکسیهای نارنجی قدیم ما را، یا تاکسیهای زرد را فراهم میکرد، آن شرکت هم میخواهد از این استفاده کند. ده درصد، پانزده درصد، بیست درصد؛ بستگی به انصافش و بستگی به توافقش از این معاملهی ما یک چیزی هم عاید آن شرکت شود. همین سه تا بازیگر را الان ما در نظر بگیریم. از مدل سنتی کنار خیابان ایستادن یا تلفن کردن به آژانس محل، اگر بیاریمش روی پلتفرم چه اتفاقی میافتد؟ روی پلتفرم همهی این سرویسها برقرار میشود اما هر چه تعداد استفادهکنندگان از این پلتفرم یعنی سفارشهایی که روی موبایل داده میشود، روی آن ابزار هوشمند داده میشود، بیشتر باشد، جاذبهی این پلتفرم برای رانندههای بالقوهای که میخواهند تصمیم بگیرند به این پلتفرم بپیوندند یا نپیوندند، بیشتر میشود. یکسری راننده که در شبکه هستند میدانند که هر چه سفارش ما بیشتر باشد پرتِ آنها کمتر میشود. پس با پیوستن افراد جدید از سیستم سنتی یا از یک پلتفرم دیگر، به این پلتفرم ارزشش برای راننده بیشتر میشود.
در عین حال با وجود راننده، هرچه راننده در اطراف من بیشتر باشد، ارزشش برای من بیشتر میشود و زمان انتظار من کمتر میشود. پس پلتفرم یک بازی برد-برد را شکل میدهد بین منِ مسافر و راننده، بدون اینکه نیاز باشد همدیگر را بشناسیم. بدون اینکه نیاز باشد زمانی را صرف جستجوی همدیگر بکنیم، بدون اینکه نیاز داشته باشد خاطرمان نگران باشد که این فرد چه کسی بود؟ آیا قیافهاش مشکوک به نظر میرسید؟ یا هر چیز دیگر؛ پلتفرم این را برای ما شناسایی کرده است. راننده را میشناسیم، مشخصات اتومبیلش را میشناسیم، شخص ثالثی همهی اینها را ضبط و ثبت کرد است. این اثر شبکهای است.
بنابراین ارزش روی پلتفرم، با اضافه شدن متقاضی یا اضافه شدن عرضهکننده که اینجا میشود راننده، برای همه افزایش پیدا میکند. یعنی منِ مسافر خیالم راحت است که هر زمانی که من درخواست بدهم به اندازهی کافی راننده وجود دارد. ممکن است من منتظر باشم اما این حداقل زمان انتظاری است که در این نقطه از شهر دارم و اگر رفتم یک نقطهی دوردست باید منتظر باشم. اما سیستم انگیزه میدهد به آن راننده که بیاید من را جابهجا کند. پس این میشود اثر شبکهای. این ناثر اشی از ماهیت پلتفرم است که ارزش را ایجاد کرده است.
حالا وقتی این پلتفرم بیاید روی یک ابزار دیجیتال با استفاده از پلتفرمهای دیجیتال این کار را انجام بدهد، اولا تمام سوابق ضبط میشود. بنابراین مکان من نیاز نیست هر بار وارد شود و معلوم است حتی تمام محلهای خودم، دفتر کارم، خانام، همه را میتوانم بدهم. برای راننده قابل رویت است، اطلاعات قبلی ذخیره میشود اما اینها مهم نیست، مهمترین چیزی که وجود دارد این است که سیستم مقیاسپذیر است با هزینهی بسیار کمی افراد میتوانند به سیستم بپیوندند.
دکتر محمودزاده:
یعنی مقیاس میتواند بزرگ بشود بدون اینکه ما بخواهیم برایش هزینهی زیادی بکنیم؟
دکتر نیلی:
همانطور که دکتر «تاج الدین» گفتند، اینکه یک راننده تصمیم میگیرید بپیوندد، لازم نیست مقررات استخدامی خیلی مفصلی آن شرکت تاکسیرانی داشته باشد که اتومبیل باید خریداری بشود، راننده باید استخدام بشود، بیمه و همه چیزش باید فراهم بشود تا هزار تاکسی بشود هزار و یک تاکسی.
ما از یک ظرفیت سیّال کشسان در عرض کل شهر میتوانیم استفاده کنیم. همهی کسانی که دوست دارند شغل اول یا شغل دومشان روی پلتفرم دیجیتال، سرویسدهی به عنوان راننده باشد با انعطاف خودشان؛ یک کسی اصلا ساعت هشت شب میآید خانه استراحتش را کرده، یازده شب تازه میخواهد برود بیرون رانندگی و شب خوابش نمیبرد. این پلتفرم اجازه این را میدهد. بنابراین بازار مقیاسپذیر میشود. مقیاس بازار افزایش پیدا میکند. بنابراین کیک دارد بزرگ میشود.
ما فکر میکنیم کیک با مولکول و اتم بزرگ میشود؟ نه! کیک اقتصاد یک ظرفیت بزرگ شدن با مولکول و اتم دارد که آن ظرفیت، خیلی زیاد نیست زیرا تعداد مولکول و اتمهای روی کره زمین محدود است و زیاد هم نمیشود. یک دانهاش هم اضافه نمیشود و قانون بقای ماده میگوید زیاد نمیشود اما روی پلتفرم، از ظرفیت هدررفته۴۶ اینها دارد استفاده میشود. بنابراین راحت این معامله صورت میگیرد و مقیاسپذیر میشود. برای افراد شخص سازی میشود. سرویسی که من میگیرم جای من را میداند بعدا میتواند هوشمندسازی بشود که هنوز در ایران، حداقل به این ظرفیت نرسیدیم که این کار کامل انجام شود. یک نکتهی خیلی بزرگ آن است که هزینهی حاشیهای این کار تقریبا نزدیک صفراست و این باعث میشود مقیاس خیلی راحت بتواند بزرگ بشود.
رمز آن رشد نمایی که در بعضی از ادبیات به آن اشاره شده که ما وارد عصر نمایی شدهایم همین است. اصلا کتابی به این نام وجود دارد. عصر نمایی، همین است که ما وارد عصری شدیم که هر چه بزرگتر هستیم ظرفیت بزرگ شدنمان بیشتر میشود. البته این موضوع یک ملاحظات رگولاتوری۴۷ دارد که باید به آن اشاره کنیم. ملاحظات رقابت بازار دارد که فکر کنم دیگر در حوصلهی بحث امروزمان نیست که واردش شویم اما وقتی این دو کنار هم جمع میشوند؛ پلتفرم با اثر شبکهای، دیجیتال با هزینه حاشیهای صفر، کنار هم جمع می شوند، اکسیری ایجاد میکنند که به نظر میرسد معجزهی قرن بیست و یکم است.
دکتر طالبیان:
روی نکتهای که دکتر «نیلی» فرمودند در مورد ظرفیت سیال، اگر ارتباطش بدهیم به همان بحث شرکت، دیگر مرز پررنگی بین داخل و خارج شرکت وجود ندارد. گویی که شرکت دارد از منابعی استفاده میکند که الزاما مالکیتشان را ندارد و منابع خودش نیستند. در نگاه سنتی شرکت برای منابعی که دارد برنامهریزی میکند. پلتفرم اصل نکتهاش این است که راجع به منابعی که نداری برنامهریزی کن. ایربیانبی۴۸ مگر اتاق دارد؟ مگر هتل دارد؟ نه. راجع به اتاقهای موجود دارد برنامهریزی میکند. راجع به آنها دارد برنامهی فروش و توسعه بازارش را میچیند. مگر تپسی یا اسنپ تاکسی دارند؟ ماشین دارند؟ راننده دارند؟ ندارند. منابعی را دارند استفاده میکنند که ندارند و این میتواند کلمه کلیدی مهمی باشد که چطور پلتفرم رشد میکند.
دکتر حامد تاجالدین:
یک نکتهای را هم اگر اجازه بدهید من به صحبتهای دکتر «طالبیان» اضافه کنم. ما همیشه در مورد منابع را چه در اقتصاد، چه در مدیریت با ادبیات تخصیص و مدیریت صحبت کردیم. این نکتهای که دکتر «طالبیان» گفتند، خیلی نکتهی ظریفی است. در پلتفرمها شما مالکیت روی منبع ندارید. یعنی منابع در تملک شما نیست. به مفهوم سابق در کنترل شما هم نیست. شما میتوانید منابع را ارکستریت۴۹ کنید یعنی چه؟
مثال معروفش رهبر ارکست است. ببینید آنهایی که دارند ساز میزنند هر کدامشان آدمهای مختاری هستند در کاری که میزنند. خبرهاند و در کنترل رهبر ارکست نیستند و هر کدامشان دارند ساز میزنند ولی از همنوا کردن اینها و از تنظیم کردن روابط بین اینها، رهبر ارکست یک صدای دلنشین بیرون میآورد. یعنی اگر ما به همان مثال تاکسی اینترنتی یا پلتفرم ترانزیت برگردیم، در این پلتفرمها رانندهها در سطح شهر دارند کار خودشان را میکنند. دکتر «نیلی» گفتند طرف ممکن است یازده شب بیاید، آن یکی ممکن است هشت صبح بیاید. شما نقشت این است که این منابع را چطور آرکستریت بکنید، چطور هماهنگ بکنید که در نهایت اگر شما گوشی را برداشتی و گفتی من الان میخواهم از این نقطه شهر بروم به آن نقطه شهر، آن طرف با استفاده از همهی انسانهایی که دارند مختار رفتار میکنند، در نهایت شما جابهجا بشوید. این تفاوت دارد. به سادگی سابق نیست.
اینجا من اگر اجازه بدید یه نکتهای را میخواهم اضافه کنم. شاید اختتام حرفهای من هم باشد. اینکه این تفکر بسیار سادهاندیانهاس است که بعضا مدیران در ایران دارند که فکر میکنند این یک اپلیکیشن ساده است و ما چهار نفررا میآوریم یک کد مینویسند و این سیستم را بالا میآوریم. این تفکر سادهاندیشانهای است. طراحی این سیستم، یک بعد خیلی سادهاش برنامهنویسی است. ما داریم در مورد طراحی یک مدل اقتصادی صحبت میکنیم، درباره به سازوکار داریم صحبت میکنیم، درباره هماهنگی منابع داریم صحبت میکنیم.
شما نگاه کنید در همین اقتصاد ما، مثالهایی راجع به تاکسی اینترنتی داشتیم. شرکتهایی که غول صنعت ایران هستند توسط تپسی و اسنپ اصلا نابود شدند. تلاششان به نتیجه نرسید. ما دو میلیون دلار سرمایهگذاری توسط غولهای اقتصاد ایران داشتیم که در این حوزه آمدند فکر کردند چهار نفر را میگیرند برنامه مینویسند و این تنها یک اپلیکیشن است و هیچ نتیجهای نداده است. نمونههایی در بخش حاکمیتی هم داریم. نمونههای صنعتی را نیز داریم. به خاطر اینکه نگاه این است که این یک اپلیکیشن است در حالی که اینطور نیست. هماهنگ کردن منابع و آرکستریت کردن، یک نوع ساز وکار لازم دارد. یک نوع «Know How» به اصطلاح مدیریتی است. یک نوع دانشی دارد که بدون آن هر پلتفرمی موفق نیست. دهها پلتفرم هستند و یکی از آنها موفق میشود. دهها بخش اقتصادی هستند و یکی ار آنها موفق میشود. این را میخواستم به آن منابع ربط بدهم که پس فقط بحث کد و نرم افزار و آن دیجیتال بودن نیست. ابعاد دیگر مساله و به کار گرفتن آن مکانیزمهای بازار که دکتر «طالبیان» به آن اشاره کردند، کار سختی است و باید دانشش را داشت وگرنه فقط با نرمافزار این کار انجام نمیشود.
دکتر محمودزاده:
خیلی ممنونم. اینطور که من متوجه میشوم پس به عنوان یک مصرفکننده وقتی میروم سراغ این پلتفرمها که مطمئن باشم برای من ارزشی خلق میکنند و این ارزش چیزی از این جنس است که اصطکاک بازار را دارند برای من کم میکنند، هزینهای را برای من کم میکنند، یا اطمینانم را نسبت به چیزی دارند زیاد میکنند. این را میشود فهمید و میشود دید که باعث یک رشد نمایی بشود. ولی در همان مثالی که دقیقا داشتید میزدید نکتهای به نظرم میرسد. آن شرکتهایی که ازبین رفتند، حالا چه در مثال شما و چه در مثالهایی که قبلا دکتر «طالبیان» در مورد بقیه شرکتها زدند، آن شرکتهای مرسومی که، الان فعالیتشان دارد کم میشود و رشدشان دارد کم میشود و حتی دارند کوچک میشوند، آنها هم یک سری نیروی کار داشتهاند. یا حتی در این فضای رقابتی بسیار شدیدی که شما دارید تصویر میکنید که آدمها در بخشهای مختلف یک کشور الان عملا دارند با هم رقابت میکنند و این پلتفرم دارد این آدمها را میآرود و کنار هم میگذارد، در حالیکه قبلا چون بازارشان به یک جغرافیای خاص محدود بوده، شاید آن جغرافیای خاص برایشان یک قدرت انحصاری و یک امکان سودآوری فراهم میکرده است.
منظورم این است که شاید در کنار همهی این منافعی که برای پلتفرمها میگوییم، لزوما همه برندگان این بازی نباشند، بهعلاوه، رفتارهایی به صورت ناخودآگاه یا ناخواسته در این پلتفرمها بخواهد شکل بگیرد که لزوما با نرمهای اجتماعی و با منافع اجتماعی هماهنگ نباشد. دکتر «نیلی» به این مساله چطور باید به پرداخت؟
دکتر نیلی:
در فضای شرکتی اگر در نظر بگیریم، اگر ورشکستگی وجود نداشت، الان ناکاراترین شرکتها دو شاخهشان وصل بود به پریز اقتصاد. از منابع استفاده میکردند و نیروی کار در استخدام داشتند، سرمایهگذاری میکردند، از بانکها وام میگرفتند و ما حتی ممکن است تصمیم میگرفتیم که برویم در این شرکتها استخدام شویم، شاید سرمایهگذاری کنیم. قاعدهی بیرحم ورشکستگی، ما را وادار کرده که ببینیم ناکاراها ورشکست میشوند و اتفاقا خوبی چرخههای تجاری همین است. یکی از ویژگیهای چرخههای تجاری این است که در رکود، شرکتهای ناکارا عملا ورشکست میشوند و کنار میروند.
بنابراین هر خلاقیتی در کنارش ممکن است تخریبهایی وجود داشته باشد؛ این طبیعت زندگی است. حالا از زندگی بیولوژیکی اگر بگذریم، در زندگی شرکتی هم همین است. مولوی هم همین را میگوید «هر بنای کهنه که آبادان کنند / نیک اول کهنه را ویران کنند» اگر میخواستید ساختمانی خراب نشود، این همه ساختمان جدید کجا ساخته میشد؟ زمین که محدود است. اینکه شرکتها ورشکست میشوند، اینکه شرکتها از بازار بیرون میروند، اینکه افراد بیکار میشوند، این طبیعت بخش شرکتی است.
در هر کشوری قانون تجارتش به نوعی با این کنار آمده است. فقط بعضی مکانها سختتر، بیرحمانهتر و بعضی مکانها سخاوتمندانهتر است. فقط یادمان باشد آنجایی که قانونگذار دارد سخاوتمندانه با این مسئله کنار میاید اجازهی استفاده از منابع در ناکاراترین خطوط تولید را داده است. سوال این است که چاقو دست چه کسی باشد؟ جالا افتاده است دست اقتصاد دیجیتال، که دارد با این چاقو این کارها را میکند و چاقوی بسیار برندهای است، چاقوی لیزری است. میبرد واقعا.
وقتی که حمل و نقل درون شهری بر روی پلتفرم میآید آنقدر تهاجمی وارد بازار میشود که تمام آن قبلیها به سرعت کنار میروند، مختل میشوند، زیر و رو میشوند و بنای کسب وکارشان برهم زده میشود. این ماهیتی که کسب وکارهای جدید ممکن است بیایند جای کسب وکارای قبلی. ممکن است قاعدهی بازی را چنان عوض کنند که قبلیها اصلا نتوانند دیگر بیایند. اقتصاد جدید وقتی خلق ارزشش بر شرکتها مبتنی است، یعنی همین را پذیرفته است. انسانها هستند، شرکتشان منحل میشود. افراد میآیند استخدام شرکت جدید میشوند، در این فاصله شش ماه به آنها بیمهی بیکاری فرصت میدهد که این تغییر شغل را انجام بدهند. اینکه کسبوکارهای جدید میآیند کسبوکارهای قبلی را از میدان به در میکنند، این طبیعت فضای کسبوکار است. مهم این است که همواره با کارایی بالاتر این کار را انجام بدهند. اقتصاد دیجیتال میگوید چنین است و قاعده را هم دارند عوض میکند. شرکتهای قبلی باید بتوانند خودشان را با این قاعدهی جدید وفق بدهند.
تطبیقپذیری، یکی از اصول این عصر جدید است و اگر شرکتها رعیات نکنند، مختل میشوند و از بن زیر و رو میشوند. ما اصلا وارد این نیستیم که قضاوت کنیم خوب است یا بد است. مثل زمستان است که میآید درختها را خشک میکند بعد بهار میآید روی همین درختهای خشک، شکوفههای جدید زده میشود. اینکه آیا در این ماجرا آیا حاکمیت میتواند قضاوت یا سوگیری داشته باشد نسبت به این پدیده؟ به نظرم نسبت به این پدیده بهتر است سوگیری نداشته باشد و بگذارد طبیعت، کسب و کار، کار خودش را بکند.
اما به نظرم لنز و عینک خودش را باید عوض کند. همه جای دنیا دارد این اتفاق میافتد. قبلا ما یک قاعدهای داشتیم در اقتصاد که رقابت همه جا خوب است. میرفتیم سر کلاس هم میگفتیم رقابت کامل مدینهی فاضلهی اقتصاد است. عصر دیجیتال میگوید نه دیگر چنین نیست. ممکن است به دلیل رشد نمایی شرکتها، لاجرم شما مجبور میشوید با تعداد کمی شرکت کنار بیایید که این تعداد کم، به دلیل ماهیت رشد نمایی جا را برای کوچکها تنگ کردهاند.
پدیدار شدن غولهای دیجیتال بسیار بسیار بزرگ و فزاینده به نظر میرسد بخشی از واقعیت عصر دیجیتال است. منتها اینکه رگولاتور یا تنظیمگر چگونه باید کاری بکند که این انتخاب باعث بشود که انسانها بتوانند از رفاه بیشتری استفاده کنند، بحث مربوط به قاعدهگذاری غولهای دیجیتال است که به نظر میرسد به تدریج دارد در همه جای دنیا خودش را نشان میدهد. ما هم دیر یا زود باید همین را یاد بگیریم. شاید دیدن تجربهها برای شورای رقابت درسی داشته باشد که چگونه با شرکتهای دیجیتالی برخورد کند، بورس در ارزشگذاری شرکتهای دیجیتال چگونه کار کند و بانک به شرکتهای دیجیتالی چگونه وام بدهد.
قاعدهی اینها متفاوت است. ما از یک اکوسیستم وارد یک اکوسیستم جدید شدهایم. اگر آبزی بودهاند الان دیگر آمدهاند روی خاک دارند فعالیت میکنند. اگر روی خاک بوهادند رفتند آبزی شدهاند. مدلهای هیبریدی که نشان میدهد این ها دوزیست هستند، میتوانند دوگانه کار بکنند. این بحث، بحث دیگری است که ابعاد نورماتیو۵۰ این بحث را به نظرم میشود در نشست دیگری دنبال کنیم.
دکتر محمودزاده:
انشالله منتظریم برای آن نشست بعدی.
اگر بخواهم مباحث این جلسه را جمعبندی کنم، باید بگویم پلتفرم، کسب و کاری است که از طریق مرتبط کردن عرضه کنندهها و تقاضاکنندهها خلق ارزش میکند. عرضهکنندهها و متقاضیانی که لزوما مالک آنها نیست. مهمترین نقشش همین مرتبط کردن و متصل کردن است. به تعبیر مولوی، ما برای وصل کردن آمدیم.
به این معنی پلتفرمها از خیلی قبل در اقتصادها فعال بودهاند، مثالهایش بازارهای بزرگ، شهرها، بندرها و موقعیتهایی هستند که تقاضا کنندهها و عرضهکنندهها میدانستند که میتوانند آنجا همدیگر را به راحتی پیدا کنند و این حضور میتواند مبادله را حسابی برایشان آسان کند.
از این قرار، مشتری پلتفرمها هم عرضهکنندهها هستند و هم تقاضا کنندهها. با این حال پلتفرم فقط بازار یا یک مکانیزم نیست زیرا خودش هم دارد تولید میکند. یک موجود دوگانه است؛ یک «شرکت – بازار». تعبیری که شاید تصویر اولیه ما از اقتصاد را بر هم بریزد. تصویری که فکر میکردیم مرز مشخصی بین شرکتها، تقاضاکنندهها و بازارها کشیده شده است.
پلتفرمها در همه جای دنیا حضور دارند. الان بزرگترین شرکتهای دنیا یک پایهی پلتفرمی دارند. این شرکتها به سرعت در حال رشد هستند و نه فقط در جغرافیای یک کشور که در ابعاد بینالمللی هم گسترش زیادی پیدا کردهاند. در حیطههای متنوعی هم وارد شدهاند، حمل و نقل، سرگرمی، مبادله، مالی و حتی انرژی.
اثر شبکهای خیلی به پلتفرمها کمک میکند؛ اضافه شدن یک مشتری جدید، پلتفرمها را با ارزشتر میکند، هم به خاطر خود آن مشتری که عرضه و تقاضا و ارزش پلتفرم را بالا میبرد و هم به خاطر استفادهی بیشتر از محصولات مکملی که معمولا در یک پلتفرم معرفی میشوند.
در مجموع به نظر میرسد که پلتفرمها دارند کیک اقتصاد را بزرگ میکنند. مشتریهای جدید برای محصولات پیدا میکنند و شرکتهای بالقوهای که تا به حال آوردگاهی برای عرضهی خود نداشتند را ترغیب به تولید میکنند.
دیجیتالی شدن و مادهزدایی از تولید هم عامل بسیار مهمی در رشد سریع و باورنکردنی پلتفرمها بوده است زیرا باعث شده است در عمل، هزینهی اضافهای که باید برای کاری بپردازیم، خیلی خیلی کوچک شود؛ چیزی نزدیک به صفر. زمین بازی پلتفرمها هنوز در حال گسترش است. نقش دولت در تعیین میزان بهینهی رقابت و شیوههای تنظیمگری مناسب برای پلتفرمها نیز بسیار جای کار و بحث دارد. موضوعاتی که نتوانستیم در این جلسه به آنها بپردازیم و انشاالله در آینده بررسی خواهیم کرد.
متن اپیزودها توسط سرویس تبدیل گفتار به نوشتار فارسی «فارسآوا» پیادهسازی شده است.
[۱] transaction
[۲] Network Effect
[۳] Traid Fair
[۴] commission
[۵] Microsoft
[۶] Citibank
[۷] walmart
[۸] Apple
[۹] Hybrid
[۱۰] Google
[۱۱] Alphabet
[۱۲] Search Engine
[۱۳] YouTube
[۱۴] Skype
[۱۵] Xbox
[۱۶] Amazon
[۱۷] FaceBook
[۱۸] Tesla
[۱۹] Warren Buffet
[۲۰] Tencent
[۲۱] Uber
[۲۲] GDP
[۲۳] Market Cap
[۲۴] Organization
[۲۵] Barnes & Noble
[۲۶] Market Cap
[۲۷] Outperform
[۲۸] Text Book
[۲۹] Global Economy
[۳۰] Poicy Making
[۳۱] Silicon Valley
[۳۲] Transition
[۳۳] Walt Disney
[۳۴] Socal Media
[۳۵] Gujak
[۳۶] Ecosystem
[۳۷] Delivery
[۳۸] Track Pad
[۳۹] Unicorn
[۴۰] Dematerialization
[۴۱] Corporate Sector
[۴۲] Weightless Economy
[۴۳] Trade-off
[۴۴] Supplier
[۴۵] Marginal Cost
[۴۶] Slack
[۴۷] Regulation
[۴۸] Airbnb
[۴۹] Orchestrate
[۵۰] Normative