رهنمان

اپیزود 1: تأمین مالی زنجیره تولید

 رهنمان

28

دی


تحلیل‌گران:


دکتر فرهاد نیلی

دکتر مسعود طالبیان

دکتر مهدی حق‌باعلی


میزبان:


دکتر امینه محمودزاده



محمودزاده: تامین مالی زنجیره‌ی تولید چیست؟

نیلی: در ابتدا من زنجیره‌ی تامین را تعریف کنم سپس به تامین مالیِ آن بپردازم. با گذشت زمان، تولید تخصصی‌‌‌تر شده است. تولید تخصصی باعث شده که کالای مصرفیِ ما، دارای چندین تولیدکننده باشد. برای مثال هنگامی که به نانوایی می‌رویم، نان را از شاطر تحویل می‌گیریم اما این زنجیره مراحل مختلفی چون کاشت گندم، آسیاب آن، تهیه آرد و فرستادن آن به مراکز نانوایی دارد. ویژگی این زنجیره توالی است. جابه‌جایی مراحل در این توالی ممکن نیست. برای مثال نمی‌شود ابتدا آرد تهیه کنیم و سپس بذر گندم را بکاریم؛ ابتدا باید گندمی باشد تا آرد تهیه بشود. این ترتیب منطقی، الزاماتی را ایجاد می‌کند. مثال دیگر برای این موضوع، صنعت پیچیده‌‌ی خودروسازی است. خودرو را نهایتا از یک کمپانی مثل سایپا تحویل می‌گیریم اما قطعات آن نیاز به چندین تولیدکننده‌ی مختلف دارد.
فرایند تولید دو کالای ذکر شده، ویژگی‌های مشترکی به نام زنجیره‌ی تامین ۱ دارد. ویژگیِ اولِ این زنجیره، گریزناپذیریِ توالی آن است. فن‌اوری، توالی را الزام کرده و ما باید از آن تبعیت کنیم.
ویژگیِ دوم آن است که در این توالی، هر مرحله از زنجیره نسبت به مرحله‌ی قبل ارزش افزوده‌ای دارد که بر آن ارزش قبلی می‌افزاید. برای مثال در مبلغی که برای خرید نان پرداخت می‌کنیم، تمام ارزشِ زنجیره شامل ارزش گندم، آرد، حمل و غیره نهفته است.
ویژگیِ سوم که به نظرم برای بحث ما خیلی مهم است، روابط تجاری درون زنجیره است که پایدار و تکرار شونده هستند. یعنی شرکای تجاریِ درون زنجیره سال‌هاست که با هم کار می‌کنند و بر این اساس شناختی از هم به دست آورده‌اند. برای مثال سوپرمارکت‌‌ها کالاهای‌شان را از جاهای مختلفی می‌گیرند؛ اما همه مرحله‌ی منهای یک خودشان را می‌شناسند. این ویژگی برای زنجیره‌ی تامین، الزامات مالی هم می‌آورد. الزامات مالی مبادلات درون زنجیره‌‌‌، تامین مالی زنجیره‌ی تولید ۲ را از شیوه‌‌های دیگر تامین مالی متمایز می‌کند.

طالبیان: نکاتی که گفته شد، یعنی تعریف زنجیره‌ی تامین و سه مشخصه‌ی اصلیِ آن، کامل بود. اگر از نگاه داخل بنگاه و مدیریت بنگاه به مساله نگاه کنیم؛ در واقع با تاکیدی که در ادبیات استراتژی بنگاه در مورد مزیت رقابتی به وجود آمده‌‌‌، هر شرکت باید روی مساله‌ای کار کند که در آن تخصص دارد. این مساله منجر به مهم‌تر شدن بحث زنجیره‌ی تامین در اقتصاد‌ها شده است. اگر بخواهم به مثالِ نان رجوع کنم، شاید در قدیم فردی خودش گندم می‌کاشته، آرد می‌کرده و نهایتا نان می‌پخته؛ ولی الان ما تقریبا این را نمی‌بینیم. برای همین در واقع با یک زنجیره و حتی بیش از زنجیره، شبکه‌ای از شرکت‌ها و همکاری‌ها روبرو هستیم. خودروسازی هم به همین شکل است، برای اینکه خودرو در نهایت تولید شود و به دست ما برسد، نه با یک شرکت بلکه با چهار پنج تا مجموعه‌ی مختلف روبه‌رو هستیم. من می‌گویم مجموعه چون مثلا مجموعه‌ی قطعه‌سازها، دوباره خودشان ده‌ها قطعه ساز هستند.
اگر از لحاظ تاریخی نیز نگاه کنیم، بعد از جنگ جهانی دوم این شیوه تولید زنجیره‌ای خیلی پررنگ‌‌‌تر شده است؛ روندی که داشتیم به این شکل بوده که زنجیره‌ی تامین وسیع‌‌تر، طولانی‌‌تر و مهم‌‌تر شده است. به تعامل آن با جهانی شدن هم نیز ‌‌می‌شود اشاره کرد؛ یعنی در واقع جهانی شدن، به گسترش زنجیره‌ی تامین کمک کرده است. البته قاعدتا یک ارتباط دو طرفه بوده است؛ به این شکل که نیازِ زنجیره‌ی تامین هم به افزایش اهمیت جهانی شدن کمک کرده است.
در بحث‌هایی در فیزیک و هواشناسی می‌گویند ممکن است پروانه‌ای در آمریکای جنوبی بال بزند، و در خاورمیانه سیل بیاید؛ من در مورد این فرضیه نظری ندارم اما در زنجیره‌ی تامین و در فضای کسب و کارِ الان قطعا می‌تواند این اتفاق بیفتد. شما می‌بینید که در چین به علت قرنطینه‌ای که پیش آمده بود، تولید قطعه‌ای متوقف ‌‌می‌شود و در کانادا هدیه‌‌ی کریسمس فرد به دست نوه‌اش نمی‌رسد. شما می‌بینید در جنوب شرقی آسیا سونامی می‌آید، متعاقبا گوشیِ اَپل با تاخیر وارد بازار ‌‌می‌شود. این اثر وابستگی اجزای زنجیره تامین است که در جایی اتفاقی می‌افتد، و اثر آن در کل شبکه نمایان ‌‌می‌شود؛ خود از عواملی هست که می‌گویند باعث شده پیچیدگیِ۳ محیط کسب و کار افزایش پیدا کند. بنابراین زنجیره‌ی تامین در تک‌تک نیازهای‌مان، چه خدمات و چه کالاهایی که با آن‌ها سر و کار داریم حضور دارد.

نیلی: در ادامه‌ی صحبت‌های دکتر طالبیان، من می‌خواستم به نکاتی اشاره کنم. به گزارش توسعه‌ی جهانیِ ۴۲۰۲۰ که در واقع گزارش اصلی است که بانک جهانی هر ساله می‌دهد- تحت عنوان تغییرِ ارزشِ جهانیِ۵ به این نکته اشاره شد که زنجیره‌های تامین در حال حاضر دیگر جهانی شده‌اند. همچنین طبق گزارش بانک جهانی، سهمِ تغییرِ ارزش جهانی از کل تجارت جهانی در سال ۱۹۷۰ نزدیک ۳۷ درصد بوده و در سال ۲۰۱۵ به نزدیک ۵۷ درصد رسیده است. در واقع ما با روندی مواجه هستیم که این روند با جهانی شدن ۶ تقویت و تسریع شده است. زنجیره‌های ارزش یا زنجیره‌های تامینی که وجود داشته‌اند فرامرز۷ شدند و از مرزها عبور کرده‌اند. زنجیره‌‌های ارزشِ جهانی سهم فزاینده‌ای را از تجارت جهانی می‌گیرند؛ همان تجارت جهانی که خودش با سرعتی سریع‌تر از تولید جهانی در حال رشد است. در واقع در این شبکه حلقه‌های در کشورهای مختلفِ جهان هستند و با هم کار می‌کنند. در نتیجه ویژگیِ عصر ما، روابطِ تجاریِ پایدارِ تکرار شونده در کشورهای مختلف است.

محمودزاده: برداشت من این است که تغییری در شیوه‌‌ی تولید اتفاق افتاده و شیوه‌‌ی تولیدِ جدید در عمل در بسترِ زنجیره‌های تامین شکل گرفته‌است. به جای آن‌که هر تولیدکننده بخواهد بخش بزرگی از کارهای لازم برای تولید محصول را خودش به تنهایی انجام بدهد، کارها می‌شکنند و نوعی تخصص‌گرایی در حال شکل‌گیری است. این تخصص‌گرایی الزاماتی نیز به همراه دارد. یکی از آن‌ها، تامینِ مالیِ این زنجیره است. آقای دکتر حق باعلی تامینِ مالیِ زنجیره‌ی تولید به چه معنی است؟

حق باعلی: دکتر نیلی و دکتر طالبیان مفهومِ زنجیره‌‌ی تامین را کامل توضیح دادند. به طبع متفاوت شدن شیوه‌های تولید، تامین مالی متفاوتی هم نیاز است. یک حالت این تامین مالی می‌تواند به صورت روابط دوتایی بین تامین‌کننده ۸ و خریدار۹ باشد. فرض بفرمایید من به‌عنوان تامین‌‌کننده جنس را به شمایِ مشتری تحویل بدهم، و فرصتی هم برای تسویه در اختیار شما بگذارم؛ در گذر زمان به‌مرور در روابط صنایع مختلف شرایطی ۱۰ برای مبادله مالی شکل گرفته است. برای مثال من به شما مدتی فرصت می‌دهم، منتها اگر بیشتر فرصت بخواهید، شاید بهای مبادله مقداری بالاتر برود. اگر زودتر تسویه کنید شاید مقداری تخفیف بگیرید. این حالت، تامین مالی کاملا دو به دویی هست، شیوه‌ای از تامین مالی که طرف سوم درگیرش نیست.
حالا یک گام جلوتر برویم؛ شاید یک نهاد مالی، درواقع یک تامین‌کننده‌ی مالی، بتواند برای تسریع در نقد شدن دریافتنی‌ها کمکی ‌‌کند. این روشی ‌است که در ادبیات به آن عاملیت (فاکتورینگ)۱۱ گفته ‌‌می‌شود. سپس عاملیت معکوس۱۲ اضافه شد.
تفاوت این دو شیوه چیست؟ ابتدا عاملیت را ببینیم، فرض کنید رسیدهای مبادله‌ی میان منِ خریدار و شمایِ تامین‌کننده به‌عنوان وثیقه در اختیار یک نهاد سوم مالی قرار می‌گیرد. فرض بفرمایید که من جنسم را به شما فروختم و منتظرم در زمان مشخص پول به دستم برسد. ممکن است الان نیاز به نقدینگی داشته باشم، این پدیده هزینه‌زاست، من چه کار می‌توانم بکنم؟ سراغ بانک می‌روم و با سند و صورت‌حساب۱۳، تحقق فروشم را نشان می‌دهم و می‌گویم منتظرم که خریدار پول را پرداخت ‌‌کند. در این مدت شما به پشتوانه‌ی فروشی که من به شما نشان می‌دهم، من را تامین مالی کنید. در این حالت که عاملیت گفته می‌شود، در واقع آن خط اعتباری، آن اعتباری که بانک به من خواهد داد وابسته به رتبه‌بندیِ اعتباری۱۴ من است.
به تدریج شرکت‌ها و تامین‌کننده‌‌های کوچک متوجه شدند که شاید هزینه این روش برای آن‌ها بالا باشد. یعنی چه؟ یعنی فرض کنید مبادله‌ای باشد که در آن طرف خریدار کمپانیِ عظیمِ اَپل باشد، طرف تولیدکننده‌ هم تولیدکننده‌ی کوچکتری باشد که شاید نزد بانک‌ها اعتبار تجاری و مالی مناسب را نداشته باشد. به همین خاطر روش جدیدی، عکس این شیوه عاملیت، به تدریج محبوبیت پیدا کرد و به این علت به آن عاملیت معکوس گفته ‌‌می‌شود. در این روش به جای اینکه منِ تامین کننده سراغ بانک بروم، شمایِ خریدار که قوی‌تر از من هستید می‌توانید سراغ بانک بروید؛ و به بانک بگویید که این مبادله انجام شده، حالا فعلا این تامین مالی را شما انجام بده، سپس تسویه حساب از طرف من خریدار با شمایِ بانک صورت خواهد گرفت.
این حالت، به‌خصوص بعد از بحران ۲۰۰۸ محبوبیت خیلی بیشتری پیدا کرد و رفته‌رفته بزرگ‌تر شد. یک جایی که این مزیت خیلی خودش را نشان می‌دهد، موقعی است که طرف خریدار خیلی بزرگ‌‌‌تر و قوی‌‌‌‌تر از طرف فروشنده باشد. این عاملیت معکوس که داغ‌‌‌ترین و محبوب‌‌‌ترین موضوعی هست که در تامین مالی زنجیره‌ی تولید به آن پرداخته ‌‌می‌شود، به این سمت رفت که در حالت‌‌‌هایی که خریدار خیلی بزرگ‌‌‌تر است، اعتبار بیشتری دارد؛ آن خریدار انگار دارد این مبادله را با بانک یا آن نهاد مالی (این نهاد مالی لزوما بانک نیست، در کشورهای مختلف پلتفرم‌‌‌های مختلفی به وجود آمده که لزوما مبتنی بر بانک‌ها نیستند) انجام می‌دهد. طبیعتا نرخ بهره‌ی کمتری هم می‌پردازد، چون اَپل اگر سراغ یک بانک برود، نرخ بهره‌ای که می‌دهد خیلی پایین‌‌‌تر از نرخ بهره‌ای است که از آن تامین‌کننده‌ی کوچک و نحیف‌ترش خواهد گرفت‌‌‌. این‌ها مزایای عاملیت معکوس است.
البته در ادامه‌ی صحبت‌های دکتر طالبیان که به شبکه‌ای شدن و مقداری از ریسک‌هایش اشاره کرد، این را هم باید بگوییم که زنجیره‌ای شدن، می‌تواند ریسک‌‌‌ها را هم بالاتر ببرد. اگر بخواهیم شبیه‌سازی کنیم، مشابه اتفاقی ‌است که در سیستم مالی در سال ۲۰۰۸ به وجود آمد و باعث تغییر افکار شد؛ قبلا نگاه به بانک‌ها این‌گونه بود که اگر از وضعیتِ خوبِ تک‌به‌تک بانک‌ها، مطمئن باشیم. اگر یکی از بانک‌ها هم ریخت، مشکلی به وجود نمی‌آید. ولی وقتی در سال ۲۰۰۸ اتفاق افتاد، مشاهده شد که شبکه‌ای شدن ریسک بزرگی را ایجاد کرده؛ که اگر یکی از حلقه‌های مهمه بریزد، ممکن است دومینویی برای پایین ریختنِ کل شبکه اینجاد شود یا اینکه بخش‌های مختلفی از شبکه را پایین بیاورد.
شبکه‌‌ی تامینِ مالیِ زنجیره‌‌ی تولید هم دقیقا همین‌طور است. یعنی فرض کنید اگر جایی یکی از این نهادهای مالی که دارد تامین می‌کند، مشکلی برایش به وجود بیاید، ممکن است که در این زنجیره خلل به‌وجود بیاید. مثلا آن تامین‌کننده با یک بحران نقدینگیِ بزرگی مواجه بشود. تقریبا شبیه یک همچین اتفاقی، برای یکی از پلتفرم‌‌های فعال در آمریکا اتفاق افتاد و شاخک‌های تنظیم‌کننده‌ها ۱۵ و سهام‌دارها مقداری تیز شد.
پس ببینید این شیوه تامین مالی، واقعا ریسک‌هایی ایجاد می‌کند که ممکن است ما دقیقا از آن اطلاع نداشته باشیم. به‌خصوص این‌که در صورت‌های مالی چگونگیِ نشان دادنِ این تامین مالی مشخص نیست، خیلی استاندارد دقیقی برای حالت عاملیت معکوس نداریم. همچنین مشخص نیست که کسانی که دارند تحلیل می‌کنند، شامل سرمایه‌گذارها۱۶، طلبکاری۱۷ که ریسک اعتباری را می‌سنجند، دقیق بتوانند از صورت‌‌های مالی این را بیرون بکشند که چه بخشی از مثلا حساب‌‌‌های پرداختنی نوشته‌شده در صورت‌های مالی، واقعا حساب پرداختنی نیست. بلکه شبیه نوعی وام هست‌، در این قالب که انگار من از بانک یک خط اعتباری را درخواست کردم. به همین خاطر بود که اخیرا شما می‌بینید سازمان بورس اوراق بهادار و داد و ستد آمریکا۱۹ به مجموعه‌ای از شرکت‌ها نامه زد و از آنها درخواست شفاف‌سازی کرد. یک نمونه آن بود که به کوکاکولا نامه‌‌ای زده شد و گفتند: شما چطور در یک دوره ناگهان ۱.۱ میلیارد دلار حساب‌های پرداختی۲۰ تان افزایش پیدا کرد؟ که بعد مشخص شد این ناشی از همین عاملیت معکوس بوده که کوکاکولا داشته از آن استفاده می‌کرده‌است. شرکت هم در پاسخ گفتند که ما از ۲۰۱۴ این کار را می‌کردیم، اما تا الان خیلی اثری نداشته و از حالا به بعد آلارم مرتبط را اعلام می‌کنیم. تقریبا این گفتگو در گرفته که این ریسک باید بهتر شناسایی بشود، در استانداردهای حسابداری هم حرفش هست که بخواهند دقیق‌‌‌تر این موضوع را شفاف‌سازی ‌‌کنند.

محمودزاده: پس انگار ما از دنیایی که چه بنگاه‌ها و چه تامین‌مالی‌کننده‌ها، جدا جدا بودند و داشتند کار خودشان را می‌کردند، داریم وارد دنیایی می‌شویم که این‌ها به نوعی به همدیگر مرتبط می‌شوند. در این دنیای فردی ـ دنیای تک‌به‌تک ـ بنگاه دو جور می‌توانسته تامین مالی بشود؛ یا از بانک برای سرمایه در گردشش وام بگیرد یا از اعتبار تجاری استفاده ‌‌کند و درواقع از اجزای زنجیره تامینش به نوعی قرض بگیرد. حالا این‌ ممکن است تامین‌کننده‌اش یا حتی مشتری‌اش باشد.
این شیوه‌ی تامینِ مالیِ زنجیره‌ی تولید سعی می‌کند ارتباطی بین وام گرفتن و آن اعتبار تجاری برقرار ‌‌کند. یعنی اگر تا پیش از این، این دو جزء تسهیلات و اعتبار تجاری، جداگانه در ترازنامه‌ی بنگاه‌‌‌ها بودند و در تامین مالی بنگاه‌‌ها نقش ایفا می‌کردند، در حال حاضر شیوه‌‌ایی اتخاذ شده که به هم‌دیگر مرتبط شوند. قراردادهای دوگانه عملا تبدیل به قراردادهای سه‌گانه می‌شوند: خریدار، فروشنده و بانک. در حالی‌که پیش از این قراردادها دوگانه بودند: خریدار و بانک، فروشنده و بانک، خریدار و فروشنده. یعنی نفس آن تغییر در فرایند تولید، تامین مالی را هم متاثر می‌کند.
بر اساس توضیحِ آقای دکتر حق باعلی من متوجه می‌شوم که هیچ ناهارِ مجانی وجود ندارد. یعنی اگر من در اینجا از اطلاعاتی که درون زنجیره انبارشده و از اعتباری که بزرگ‌ترین عضو زنجیره می‌تواند به اجزای کوچک‌ترِ زنجیره بدهد، استفاده می‌کنم؛ طبیعتا ریسک و بازده‌اش با هم خواهد بود. بنابراین تنظیم‌کننده همان‌طور که در سایر شیوه‌‌‌های تامین مالی باید نقش ایفا ‌‌کند، لازم است اینجا هم ریسک و بازده را به گونه‌‌‌ای که از ادامه‌ی فرایندها ‌‌‌مطمئن باشد، تنظیم ‌‌کند؛ در اینجا هم باید نقش فعالانه‌ای ایفا ‌‌کند.

محمودزاده: استفاده از تامین مالی زنجیره‌‌‌ی تولید چه منفعتی به ما می‌رساند؟ چه تمایزی با سایر روش‌ها دارد؟

نیلی: سوال خیلی خوبی است. ببینید اولا که وقتی شما با یک گروه کار می‌کنید و می‌خواید رابطه با آن گروه را حفظ کنید، این حفظ رابطه پای‌بندی برای شما می‌آورد. در روابط دوستانه هم همین‌طور است. اگر من بخواهم با یک سری از دوستانم رابطه‌‌ی پایداری داشته باشم، باید دیسیپلین کار با دوستانم را بپذیرم. رفتار جمعی یک التزام و دیسیپلین جمعی را بر اعضا القا می‌کند. کسی که این الزام را نپذیرد، نمی‌تواند در جمع بماند.
در رابطه‌ی تجاری هم همین‌طور است. شرکای تجاری اگر بخواهند رابطه‌ی پیش‌‌بینی‌پذیر داشته باشند، باید الزام به ایفای تعهدات را در درون جمع بپذیرند. بیرون زنجیره هر کس می‌تواند هرکاری ‌‌کند به این خاطر که ریسکش هم خودش می‌پذیرد اما در داخل زنجیره، ریسک‌ها سرایت پیدا می‌کند. درواقع هم ریسک‌‌‌ها و هم حسن‌عمل‌‌ها سرایت پیدا می‌کند. همین‌طور که دوستان فرمودند وقتی کوکاکولا می‌رود، ریسک کوکاکولا پایین‌‌‌تر است. پس شریک کوکاکولا هم می‌تواند از این پایین ‌بودن ریسک کوکاکولا منتفع بشود.
بنابراین نکته‌ی اول این است که خوشنام‌‌‌‌ترین عضو مجموعه، می‌تواند خوش‌نامی‌اش را درواقع به‌گونه‌‌‌ای به دیگران هدیه بدهد. این یک حسن است، اما یک ایراد آن است که در این زنجیره‌ی منطقی۲۱، نکول۲۲ یا در واقع هر نوع وقفه‌‌‌‌ای که هر عضو مجموعه داشته باشد نیز سرایت می‌کند. درواقع در یک زنجیره‌ی منطقی، ضعیف‌ترین پیوند۲۳ مشخص می‌کند که بقیه چگونه کار ‌‌کنند.
اگر در چین یک کارخانه‌ی نیمه هادی‌‌ به دلیل اعمال مقررات فاصله‌‌گذاری اجتماعی یا به دلیل سخت‌گیری‌های آن استانی که در چین وجود دارد یا به هر دلیل دیگری، الزام می‌کند که شما باید با این شرایط سر کار بیایید، باید بیایید. در کارخانه‌ی نیمه‌هادی که نمی‌شود از راه دور نیمه‌هادی را تولید کرد، بنابراین باید حضوری باشد. حضوری نیز الزامات خود را دارد. درنتیجه نرخ تولید نیمه‌هادی‌‌‌ها در آن کارخانه‌‌های چین، به میزان قابل‌ملاحظه‌‌‌ای پایین‌ می‌آید و این نیمه‌هادی‌ها چندان قابل جایگزین هم نیستند. نه در کوتاه‌مدت، حتی شاید در میان‌مدت. بنابراین کل صنایعی که در جهان، نیمه‌هادی‌‌ها یک عضو آنها را تولید می‌کند، مثل جنرال موتورز یا تویوتا، آسیب می‌بیند. درواقع تمام تولیدات۲۴ کارخانه‌‌‌‌ای آسیب می‌بیند. بنابراین مزیت مالی۲۵ در کنار این شکنندگی منطقی گریزناپذیر است. به هم متصل بودن۲۶ الزام می‌کند که ریسک‌ها به هم سرایت پیدا ‌‌کند.
در این اکوسیسستم این‌طور نیست که بازیگرهای قبلی با جدید شدن بازی همچنان با هم کار ‌‌کنند. نمی‌شود اینها مثلا والیبال بازی ‌‌کنند حالا بگویند از فردا بسکتبال بازی کنیم. قاعده‌ی بازی عوض شده است. باید تور والیبال را برداریم، حلقه‌‌ی بسکتبال را بگذاریم، توپ را عوض بکنیم، نهایتا بازیگرهای جدید بیایند.
نقش فین‌تک‌‌ها اینجا بسیار مهم ‌‌می‌شود. نمی‌شود انتظار داشته باشیم بانک‌‌هایی که فقط به‌طور سنتی وام می‌دادند، حالا بیایند اسناد تجاری را تنزیل کنند، وام سرمایه در گردش هم به این شیوه‌‌ی جدید بدهند. بانک کوکاکولا را تامین مالی ‌‌کند، در حالی‌که عملا شریک کوکاکولا دارد تامین مالی ‌‌می‌شود. بنابراین اینجا نیز بازیگران جدید می‌خواهیم. هم بازیگران جدید می‌خواهیم (در واقع نوآوران مالی یا ‌‌‌فین‌تک‌‌) که بیایند یک خلا را پر ‌‌کنند، و هم تنظیم‌گری از طرف‌ بانک‌ مرکزی و سازمان اوراق بهادار می‌خواهیم.
در واقع تنظیم‌گر باید قاعده‌‌ی جدید بازی را بپذیرد. بازیِ جدید، قواعد جدید می‌طلبد. این قواعد جدید به تدریج باید بیاید و اعمال بشود. ما داریم درباره یک اکوسیستم جدید صحبت می‌کنیم. اکوسیستمی که در آن شرکای تجاری رابطه‌ی عمودی دارند -یعنی هر کس از حلقه قبلی محصول را دریافت می‌کند، تغییر می‌دهد و به بعدی تحویل می‌دهد- انگار دوی ۴ در ۱۰۰ متر بازی می‌کنند.
در اینجا بازیگرهای جدیدی باید اضافه بشوند، قواعد جدید باید اعمال بشود، حد تحمل۲۷ باید بالاتر برود، تا از این مزیت همه برخوردار بشوند. این مزیت‌‌‌هایی که عرض کردم، متعلق به یک اکوسیستم جدید است. همه از این اکوسیستم منتفع می‌شوند. اما این قاعده‌ نیز گریزناپذیراست که هر نوآوری ریسکهای خودش را می‌آورد. بنابراین ریسک‌های تامین مالی زنجیره‌‌‌های تولید هم مخصوص خودش است که باید متناسب با این ریسک‌‌ها ابزار و جهازات کاهش و مدیریت ریسک در نظر گرفته شود.

طالبیان: آقای دکتر فرهاد این نکته‌‌ای که در مورد بحث ‌‌‌فین‌تک‌‌ها فرمودید، بحث مهمی است ولی طبق چیزی که تا حالا اتفاق افتاده ، اتفاقا این بازار عاملیت معکوس کم و بیش در اختیار بانک‌ها است. یعنی قسمت اصلی آن در اختیار بانک‌‌ها بوده است. سهم بزرگ فین‌تک‌ها بیشتر حدسی در مورد آینده است که به جای اینکه بانک بیاید کار تامین مالی زنجیره تولید را انجام دهد، پلتفرم دیگری هم می‌تواند این کار را به سرانجام برساند.
به جای اینکه پلتفرم خودش شبیه یک بانک تامین مالی ‌‌کند، خریدار و فروشنده را به همدیگر وصل می‌کند. ببینید. یعنی بانک نیست که خودش بیاید وام بدهد، پلتفرم است. عرضه‌کننده یا خریدار، صورتحساب‌‌ها را می‌آورند، از آن طرف هم یک عده‌‌ای پول دارند و می‌آیند به پلتفرم وصل می‌شوند.
من مخالف این نکته‌ی شما که این فرصت وجود دارد نیستم، ولی فعلا همچنان بانک‌‌ها کم و بیش در فضای کلاسیک و سنتی‌شان دارند این کار را می‌کنند. یعنی عرضه‌کننده‌ی اَپل، عرضه‌کننده‌ی کوکاکولا، عرضه‌کننده‌‌ی P&G، صورت‌حساب‌‌ها را دارد؛ و خود آن شرکت بزرگ که خریدار هست حالا چه اَپل هست، چه کوکاکولاست، چه P&G، با بانک یک تنظیماتی را لحاظ۲۸ کرده که این تامین‌کننده‌‌ها صورت حساب‌هایش را می‌برد، با یک تخفیف۲۹، با یک نرخ تنزیل، پول می‌گیرد. اگر پلتفرم‌‌ها بخواهند وارد بشوند، مساله‌‌ی اصلی که با آن روبه‌رو خواهند بود تکنولوژی است. که حالا آن بحث تکنولوژی می‌تواند تامین مالی زنجیره تامین را تسهیل و پیچیدگی خود زنجیره بیشتری را ایجاد ‌‌کند.

محمودزاده: کاری که ‌‌‌فین‌تک‌‌ها در اینجا می‌کنند، آن است که بازیگرهای جدیدی به این اکوسیستم اضافه می‌کنند. مثلا ممکن است تامین مالی‌شان کاملا از طریق بازار سرمایه انجام بشود. این به ما کمک می‌کند که در این اکوسیستم جدید با بازیگران جدید بتوانیم اصلا خود تامین مالی را گسترش بدهیم و خب ذات فین‌تک‌ها و عجین بودن‌شان با تکنولوژی می‌تواند به ما کمکی ‌‌کند.

حق باعلی: من شاید بتوانم چند نکته را به حرف‌های خوب دکتر طالبیان اضافه بکنم. در این دنیای جدید، این تکنولوژی ‌‌‌فین‌تک‌ها، پلتفرم‌‌ها به چند شیوه می‌توانند کمک ‌‌کنند و تامینِ مالیِ زنجیره‌ی تولید را به مرحله‌ی جدیدی ببرند. در حالت سنتی، تعداد عرضه‌کنندگان این تامین مالی ممکن است محدود باشد. یعنی شما اگر تامین کننده‌‌‌ای در این زنجیره‌ی تامین هستید که می‌خواهید به دنبال تامین مالی در مدل سنتی بروید، ممکن است یک سری بانک طرفِ شما باشند که شما باید بروید به آنها مراجعه کنید، که این امر ممکن است محدود کننده باشد. به خصوص اگر فرض کنید یک حالت بحران اقتصادی باشد، در رکود باشیم. آن موقع می‌دانیم که‌ اتفاقا نقدشوندگی و اعتبار یک مقداری اصطلاحا خشک ‌‌می‌شود و این کار سخت‌‌‌‌تر ‌‌می‌شود.
پلتفرم‌‌ها چون تطابق میان طرف عرضه و تقاضا را بهتر انجام می‌دهند، می‌توانند بسیار تاثیرگذار باشند. الان مثلا یک پلتفرمی به اسم Tradeshift وجود دارد. این پلتفرم تقریبا یک و نیم میلیون واحد مختلف تقاضا و عرضه را با هم وصل می‌کند در سیستمی که از لحاظ بروکراسی خیلی سریع‌تر است. فرض کنید از لحاظ آن کاغذ بازی‌‌ها، آن اعتباری که می‌خواهد غربالگری۳۰ کند؛ ممکن است بخش زیادِ آن اصلا به الگوهای یادگیریِ ماشین سپرده شده باشد. فرض کنید الگوریتم‌‌‌هایی که وجود دارند و همه‌ی متقاضیان اعتبار را سریع غریالگری می‌کنند. بنابراین این می‌‌تواند مقداری سیستم را کاراتر ‌‌کند. این می‌‌تواند یک مزیت جدید تکنولوژی در حوزه‌ی تامین مالی زنجیره‌‌ی تامین باشد.
این روزها هر وقت از تکنولوژی حرف می‌زنیم، به قضیه بلاک‌چین هم باید اشاره کنیم و اینکه بلاک‌چین چه کمکی می‌تواند بکند. به نوعی بلاک چین انگار که خیلی طبیعی در این بحث زنجیره‌ی تولید و تامین مالی زنجیره‌‌ی تولید گنجانده ‌‌می‌شود. اگر برگردید به آن مدل دو به دویی که گفتیم، درواقع مدلی که فقط تامین‌کننده و خریدار با هم این تامین مالی را انجام می‌دادند؛ آن موقع می‌گفتیم این دو با هم تعامل دارند و سریع انجام ‌‌می‌شود. الان وقتی قرار است یک نفر سوم۳۱ مثل آن تامین‌ کننده‌ی مالی اضافه بشود و بعد ممکن است بانک‌‌های مختلفی مثلا دو تا بانک هم اضافه بشوند، درواقع چهار پنج طرف درگیر باشند، یکی از مسایلی که این روند تامین مالی را کند می‌کند، همین کاغذ بازی‌‌‌های آن است. باید این امضا کند، ببرد آن طرف نفر دیگری امضا کند. در واقع دنبال کردنش۳۲ سخت ‌‌می‌شود؛ اینکه کی چه کار کرده، کِی کالا تحویل داده شده، کِی تامین مالی گشوده شده. انگار بلاک‌چین یک جورهایی می‌تواند این را تسهیل ‌‌کند.
به این ترتیب که اصلا کارکرد بلاک‌چین همین است. اینکه همه‌ی این تراکنش‌‌‌ها در یک بستر خیلی امن و غیرقابل تغییر حفظ بشود. مثلا برای دنبال کردن توزیع واکسن در پاندمیِ اخیر واقعا استفاده ‌شده است. این که چطور واکسن در حال توزیع است؟ در کجا توزیع ‌‌می‌شود؟ همین را ‌‌می‌شود به حوزه‌‌های دیگر کشاند که دارد کشیده هم ‌‌می‌شود.
مراحل مختلفی که تامین مالی و تراکنش‌‌های فیزیکی این زنجیره‌ی تامین دارد صورت می‌گیرد، کاملا در بستر بلاک‌چین است. و همچنین هر طرفی که نیاز داشته باشد، بلافاصله می‌تواند چک ‌‌کند و نیز ‌‌‌مطمئن است که احتمال تقلب۳۳ کمتر است. بنابراین بلاک‌چین هم می‌تواند یک تسهیل‌کننده و تصفیه‌کننده‌ی بزرگی باشد. این ‌‌می‌شود مزیت دیگری که تکنولوژی می‌تواند اضافه ‌‌کند.

طالبیان: من یک نکته‌ که مهدی اشاره کرد را حیفم آمد که اضافه نکنم. ببینید در مورد اهمیت کاغذبازی زنجیره‌ی تامین ممکن است که اگر در یک اتاق شیک بنشینیم و فکر کنیم خیلی متوجهِ واقعیت نشویم. من آماری را دیده‌ام که در زنجیره‌ی تامین‌‌ها در دنیا کمتر از ۲۵ درصدشان از سند الکترونیکی ۳۴ استفاده می‌کنند. بعضی وقت‌ها ما در ایران مثلا می‌بینیم بارنامه کاغذی است، گوشه‌ی آن هم کج شده ، با خودکار یک نفر نوشته، تعجب می‌کنیم درحالی‌که در دنیا همان‌طور که گفتم کمتر از ۲۵ درصد از سند الکترونیکی استفاده می‌کنند.
مثال مرتبطی اضافه کنم، یک موقعی در زنجیره‌ی تامین انقلابی رخ داد. هنگامی که این کانتینر۳۵های ۲۰ فوتیِ استاندارد معرفی شدند، خیلی تحول بزرگی بود. یعنی دغدغه‌‌های روش بسته‌بندی، قرارگیری درکشتی، سوار کردن در تریلی از بین رفت و این باعث تسهیل قضیه شد. احتمالا شبیه آن انقلاب که بیشتر در بحث منطقی و فیزیک بود؛ شاید همزمانیِ کرونا و نیاز به تامین مالی زنجیره‌ی تولید و تکنولوژی‌ایی مثل بلاک چین، انقلابی را در بحث فرایندها و خارج کردن از آن حالت سنتی، ایجاد ‌‌کند و احتمالا فوایدش به همه برسد.

نیلی: ببینید درواقع زنجیره‌‌ی تامین با ۳ جریان شناخته ‌‌می‌شود؛ اول جریان منطقی است که کالا دارد می‌چرخد، دوم جریان مالی است که ابزارهای مالی دارند می‌چرخند، در واقع هر تحویل منطقی یک تعهد ایجاد می‌کند که ابزار مالی باید ایفای تعهد ‌‌کند. جریان سوم هم جریان اطلاعات است.
دکتر طالبیان به خوبی توضیح داد که تقدم این‌ها در تحول کجا بوده است. اول تحول در جریان منطقی اتفاق افتاده، در فیزیکِ مساله استاندارد شده است. گام بعدی این است که در حوزه‌ی مالی استانداردسازی بشود؛ این ابزارها متناسبا ارتقا پیدا کنند، تنظیم و تعدیل شوند. سوم هم در عرصه‌ی اطلاعات است که اطلاعات بتواند آن تطابق و جورسازی را انجام بدهد.
حالا ممکن است بلاک‌چین باشد، ممکن است تحول دیگری باشد که همیشه برای ما مراحل را رصد پذیر، قابل کنترل و قابل پایش کند که چی کجا است، چه کالایی از کدام انبار آزاد شده، به کدام انبار تحویل شده است.
جریان اطلاعات نیز همه را مطلع می‌کند. مطلع شدن باعث ‌‌می‌شود که یکی از کاستی‌‌‌های بزرگ به نام عدم تقارن اطلاعات که ما در تامین مالی داریم‌‌‌، کاهش پیدا ‌‌کند. همه در پلتفرم تا حدی که فن‌آوری اطلاعات اجازه بدهد، مطلع‌اند که چی کجا است، چه چیزی تحویل چه کسی شده است، چه کسی بابت چه چیزی به که بدهکار است، چه بخش از این بدهی بازپرداخت ‌‌می‌شود، چقدرِ آن هنوز دِینی است که پرداخت نشده و بنابراین این در واقع دسترسی مُشاع به اطلاعات، سبب ‌‌می‌شود که عدم تقارن و متناظرا ریسک اعتباری کاهش پیدا ‌‌کند. بخشی از ریسک اعتباری نیز که ناشی از ندانستن است، کاهش پیدا می‌کند.
به بخش دیگرش که خوشنامی بوده است نیز اشاره کردیم؛ آداب و الزامات کار کردن جمعی باعث ‌‌می‌شود که ریسک اعتباری کاهش پیدا ‌‌کند.

محمودزاده: در ادامه‌ی بحث استانداردسازی‌‌‌، خوب است اشاره کنیم دومین شیوه‌ی معمولِ تامین مالی زنجیره‌ی تولید که استفاده ‌‌می‌شود، تخفیف پویا۳۶ است. عملا کاری که می‌کند این است که قواعدی که ممکن است بین خریداران و فروشندگان در یک خرید نسیه یا مبادله‌ی نسیه باشد، استاندارد می‌کند. یعنی نفس این استانداردسازی آن‌قدر مهم است که به عنوان دومین شیوه‌‌ی تامین مالی زنجیره‌ی تولید مورد استفاده قرار می‌گیرد.
نکته‌ی دیگر در مورد بحث اطلاعاتی این است که فکر می‌کنم توجه به هوش مصنوعی در اینجا می‌تواند به ما کمک کند. یعنی به نظر می‌رسد که در این افق و رشد آینده‌‌‌‌ای که ما از فراهم کنندگانِ تامینِ مالی زنجیره‌ی تولید انتظار داریم به آن بپردازند، هوش مصنوعی چه در زمینه‌‌ی شناخت خود زنجیره ‌ها، چه در زمینه‌ی شناخت میزان اعتبار هر یک از حلقه‌‌های زنجیره و همچنین پیش‌بینی نکول آنها یا پیش‌بینی این‌که آنها دچار مشکل بشوند، یا کمک به شناخت کوتاه‌ترین مسیرها برای تسریع کل فرایند تولید می‌تواند کمک بزرگی ‌‌کند. این در واقع آن چیزی است که در آینده احتمالا مشاهده‌اش خواهیم کرد.
من به یک نکته از صحبت دکتر حق باعلی استناد بکنم و آن هم استفاده از بحث بلاک‌چین بود. پس ما عملا می‌توانیم مبادله‌‌ای انجام ‌دهیم، حساب‌های‌مان را با همدیگر صاف کنیم و بدهی‌هایمان را بپردازیم، در حالی‌که از پول استفاده نمی‌کنیم، درست است؟

حق باعلی: در واقع داریم جریانِ هر کدام از سه دسته را پیگیری می‌کنیم. یک مورد جریانِ فیزیکی کالا است، مورد دیگر فاکتورهایی است که می‌روند و می‌آیند، و جریان پول. همه‌ی این‌ها می‌تواند در بستر بلاک‌چین بیاید. یک مثال بزنم، شما مثلا اگر در قسمتی از حساب‌‌‌ها و فاکتورهای‌تان مشکلی پیش بیاید، در حالت سنتی چه کار می‌کنید؟ احتمالا باید یک حسابرسی، یک ممیزی استخدام کنید تا تمام فاکتورها را چک کند و همه چیز را بررسی کند. کار هزینه‌بر و زمان‌بری است و کلی دردسر با خودش دارد.
حال در بستر بلاک‌چین انگار که تمام اینها در جایی ثبت شده‌اند. می‌دانید که دیگر تقلبی صورت نمی‌گیرد، نه منِ خریدار می‌توانم تغییرش بدهم، نه شمایِ فروشنده، نه آن بانک و نهاد مالی که تامین مالی را انجام داده است. همه چیز در این بستر آمده است.

محمودزاده: علاوه بر اینکه ریسک اعتباری در سازوکاری که دکتر نیلی توضیح دادند درحال کاهش است، نفس شیوه‌ی ثبت جدیدی که دارد اتفاق می‌افتد؛ یک رفتارسازی در بازیگران این اکوسیستم می‌تواند ایجاد ‌‌کند که خود آن احتمال نکول را پایین می‌آورد.

نیلی: ببینید من باز از توضیحی که شما دادید استفاده می‌کنم. یکی از مشکلات بزرگی که ما در حوزه‌‌ی تامین مالی داریم، بحث کژمنشی۳۷ و کژگزینی۳۸ است. درواقع اینکه من از بانک بابت چیزی وام بگیرم و برای کار دیگه از آن وام استفاده کنم. یا اینکه من چیزی را به بانک نشان می‌دهم، متفاوت از چیزی که هستند. بنابراین بانک لزوما معتبرترین مشتری را انتخاب نمی‌کند و فردی که اعتبارش پایین‌‌‌تر است می‌تواند از بانک وام بگیرد. روی این بستر احتمال این دو هیچ‌گاه صفر نمی‌شود، اما احتمال کژمنشی و کژگزینی کاهش پیدا می‌کند.بنابراین منابع مالی با کارایی بیشتری هزینه ‌‌می‌شود و می‌‌گردد و افرادی که شایستگی خودشان برای تامین مالی در داخل زنجیره اثبات نکردند، نمی‌‌توانند از ابزارهای تامین مالی استفاده ‌‌کنند؛ زیرا تامین مالی متناظر با جریان منطقی است. متناظر با جریان کالایی است که مبادله می‌شود. تکرار پایبندیِ من و انجام این کار حسنِ شهرتِ اعتباری من را در زنجیره بالا می‌برد. بنابراین بانک یا هر تامین‌کننده‌ی دیگری هم می‌تواند با استفاده از این بستر، با ریسک بسیار کمتری وام بدهد.
در مقیاس کلان هم کل اقتصاد از این مساله مرتفع ‌‌می‌شود. ما خیال‌مان از بابت چرخش نقدینگی بین حلقه‌‌های متفاوت تولید راحت است. و با کارایی بیشتری استفاده ‌‌می‌شود. بنابراین تناظر بین مانده‌‌ی نقدینگی و تولید ناخالص داخلی، تناظری است که با ضریب کارایی بیشتری در حال استفاده است.

محمودزاده: واسطه‌گرِ مالیِ ما از طریق منابعی که بالای خطش را ایجاد می‌کند و وام می‌دهد، روابط تولید مالی را تسهیل می‌کند. غیر از این اولا از طریق اقلام زیر خطِ خودش و تضامینی که در این تامینِ مالیِ زنجیره‌ی تولید می‌تواند ایجاد کند، بدون اینکه چیزی از جنس نقدینگی ایجاد شده باشد که تورم را افزایش دهد، دارد به تامین مالی اقتصاد کمک می‌‌کند.

نیلی: ببینید الان اگر فرض کنید من همان سنگکی هستم، قرار بوده که برای من دویست کیسه آرد مثلا از لرستان ارسال بشود. دویست کیسه آردِ من حمل شده اما هنوز تحویلش نگرفته‌ام. بنابراین تعهد من هست، اما هنوز تحویل نشده، بدهی من نشده است. بنابراین عملا زیر خط است.
من نیز برای آن دویست کیسه آرد باید یک توان مالی، یک ظرفیت مالی ایجاد بکنم که به محض رسیدنش پرداخت بکنم. بنابراین برای منِ سنگکی که منتفع هستم، یک تعهد مالی است. به محض این‌که دویست کیسه به دست من برسد تعهد زیر خطِ من تبدیل به بدهیِ بالا خط من ‌‌می‌شود. حالا دیگر من بدهکار هستم. باید ایفای تعهد بکنم.
نکته‌ایی که شما فرمودید کاملا درست است. بنابراین نهاد مالی ما‌‌‌، متناسب با این گردش منطقی ای که دارد در داخل زنجیره انجام ‌‌می‌شود، یک سری تعهداتِ زیر خط است. هنگامی که از حلقه الف به حلقه ب تحویل داده شد، در واقع تعهد حلقه ب حالا بدهی ‌‌می‌شود و باید بازپرداخت کند.
بنابراین من باید متناظر با آن جریان کالا ترتیباتی را با‌ سرمایه گذار۳۹ خودم توافق کرده باشم. این چیزی است که اصطلاحا به آن حساب باز۴۰ می‌گویند. در حساب باز لازم نیست هر بار برای پرداخت به بانک مراجعه کرد. بانک برای من یک پولی را متناسب با آن چیزی که انجام ‌‌می‌شود تامین کرده، اصطلاحا گرو۴۱ گذاشته است. در واقع آن تعهد من بالایِ خط میاید و تبدیل به دستور پرداخت.
بنابراین منابعِ مالیِ ما یک بخش بالا خط است که دارد تعهدات و بدهی‌ها را بازپرداخت و تامین مالی می‌کند. یک مقداری هم زیر خط تعبیه شده ، که در واقع به علت زیر خط بودن، خیال ما را راحت می‌کند. بنابراین یک آرامش، ثبات و پیش‌بینی‌پذیری به فضای کل اقتصاد می‌دهد.

طالبیان: من در انتهای بحث، دو نکته‌ی کوتاه دارم، که شاید به فهمِ بهتر این گفتگو بتواند کمک ‌‌کند. نکته‌‌ی اولی که می‌خواهم اشاره کنم آن است که ما فقط در مورد ریسک‌‌‌های تامین مالی زنجیره‌ی تولید، صحبت کردیم. ولی همچنان آن مزیت اصلی‌اش را فراموش نکنیم. «عیب می‌جمله چو گفتی هنرش نیز بگو» حالا در این ضرب‌المثل منظور از هنرش چه چیزی هست؟ این‌‌که ریسک این روش به مراتب کمتر است. آماری که ما از وام‌های شرکتی داریم، نزدیک به ۲ درصد نرخ نکول است. در صورتی که در تامینِ مالیِ زنجیره‌ی تولید، نرخ نکول به یک دهم درصد هم نمی‌رسد. این بحثِ ریسک است؛ یعنی این مزیت اصلی آن را فراموش نکنیم. نکته‌ی دیگر، در مورد آینده یک پیش‌‌بینی‌ایی می‌توانیم بکنیم؛ تامین مالی زنجیره‌ی تولید در اصل کجا می‌تواند خیلی مفید باشد؟ وقتی‌که در زنجیره‌‌ی عرضه، تفاوت اعتبار بین اعضا زیاد است. مثلا یک جایی کوکاکولا در زنجیره قرار دارد، تامین‌کننده‌ایی که هیچ‌کس نمی‌شناسد اینجا هست که تامین مالی زنجیره‌ی تولید، خودش را خیلی قوی نشان می‌دهد. با این حساب و اتفاقاتی که در سه چهار سال اخیر افتاد؛ کرونا، جنگ تجاری بین چین و آمریکا و اینکه چین به عنوان یک قدرت چالش‌گر بیشتر خودش را نشان بدهد؛ و این که خیلی از تولیدکننده‌‌ها و تامین‌کننده‌ها، خارج از چین دارند مطرح می‌شوند. یعنی ممکن است، یک شرکت آمریکایی یا یک شرکت اروپایی ترجیح بدهد فقط وابسته به شرکت چینی نباشد؛ و یک تامین‌کننده ویتنامی هم داشته باشد. این قاعدتا منجر به آن ‌‌می‌شود که تامین‌کننده‌‌های ضعیف‌‌‌تر یا با اعتبار کمتری، وارد زنجیره‌ی تامین جهانی بشوند. و قاعدتا باعث مهم‌تر شدن تامین مالی زنجیره‌ی تولید می‌شود. برای همین پیش‌بینی‌ایی که می‌توانیم از آینده بکنیم، این است که تقاضا برای تامین مالی زنجیره‌ی تولید بیشتر ‌‌می‌شود. رشد تکنولوژی هم به بهتر شدن این کمک می‌کند. برای همین احتمالا با یک دهه‌‌‌‌ای روبه‌رو خواهیم شد که تامین مالی زنجیره‌ی تولید پررنگ‌‌‌تر و پررنگ‌‌‌تر خواهد شد.

حق باعلی: من فکر می‌کنم این تکنولوژی در ایران هم احتمالا با سرعت حرکت خواهد کرد. حالا در این زمینه‌‌های پلتفرم‌ها، ‌‌می‌شود گفت با توجه استارت‌اپی که به وجود آمده، خیلی سریع توانسته خودش را با چیزی که دارد در دنیا اتفاق می‌افتد، هم‌گام کند. مثلا الان ما پلتفرم‌های تامین مالی جمعی برای تامین سرمایه در گردش داریم. حالا شاید دقیق این نیست، ولی نزدیک هست به این بحثی که ما داشتیم.
بنابراین شاید حدسی هم که بتوانیم برای آینده‌ی ایران بزنیم، آن باشد که این پلتفرم‌ها و استفاده از تکنولوژی، برای تامین مالی زنجیره‌ی تولید هم با سرعت خوبی شکل بگیرد. و اینجا شاید کمی بار به دوش تنظیم کننده‌‌های ما و نهادهای مختلف بیفتد. از این جهت که سعی کنند با چابکی، خودشان را با این پلتفرم‌ها همراه کنند. درواقع باید سعی کنند چابک‌تر باشند، برای اینکه پیشرفت‌‌ها انشاالله بتواند سریع‌تر در تامین مالی زنجیره‌ی تولید، در کشور خودمان هم شکل بگیرد. به خصوص از این جهت که می‌دانیم بالاخره شرکت‌‌های ما مشکلات نقدینگی زیاد دارند، و این می‌تواند خیلی به آنها کمک کند. حداقل از این جهت، در کار خودشان تسهیلی هم صورت می‌گیرد. انشالله به رشد ما هم بیشتر کمک کند.

نیلی: من در فراز پایانی صحبت ام، فقط روی ایران متمرکز می‌شوم. در اقتصاد ما، ریسک اعتباری خیلی بالا رفته است، و نه تنها ریسک اعتباری ناظر بر آینده، بلکه نکول گذشته هم بسیار بالا است. بنابراین این یک مشکل بزرگ در اقتصاد ما است. همچنین ریسک نقدینگی هم بسیار بالا می‌باشد. خواب سرمایه خیلی زیاد است؛ یعنی هزینه‌ی خواب سرمایه خیلی زیاد است. برای اینکه در واقع یک فردی که با شما کار می‌کند تعهدی را ایفا ‌‌کند، زمان زیادی را باید از دست بدهیم تا ایفای تعهد اتفاق بیفتد. بنابراین دو ریسک در اقتصاد ما خیلی بالا است؛ و این دو ریسک باعث شده که ما حداقل در بُعد ریسک اعتباری، از مرز اقتصاد بیرون برویم و در حوزه‌ی اجتماع و فرهنگ وارد شویم. در نتیجه سرمایه‌ی اجتماعی‌مان کاهش پیدا ‌‌کند. این در عرصه‌‌ی اخلاق باعث کاهش ایفای تعهدات ‌‌می‌شود. ما در واقع با عدم ایفای تعهدات روبرو می‌شویم و فکر می‌کنیم با یک زوال اخلاقی روبه‌رو شده‌ایم؛ در حالی‌که نهادهای لازم دراقتصاد را هنوز درست نکرده‌ایم.
مشکل اینجا است که به نظر می‌رسد تامین مالی زنجیره‌ی تولید می‌تواند یک بازی برد برد را شکل بدهد که همه از آن منتفع بشوند. نه تنها اعضای زنجیره، بلکه بیرون زنجیره هم از این منتفع بشوند. در واقع یک پلتفرم‌‌‌هایی درست ‌‌می‌شود که روی این پلتفرم‌‌ها، همه منتفع می‌شوند. و بعد نهاد‌‌های بزرگ‌‌‌تر دست نهاد‌‌های کوچیک‌‌‌تر را می‌گیرند. این تامین مالی، بنگاه‌های کوچک و متوسط، در واقع این نیست که به خودی‌خود اتفاق بیفتد؛ اینها باید به زنجیره بیایند تا بتوانند از مزیت بزرگان زنجیره منتفع بشوند.
بنابراین شرکت‌‌های بزرگ ما باید پیشتاز باشند. این که بتوانند در زنجیره‌‌هایی که کار می‌کنند، این رویه را ایجاد ‌‌کنند تا بنگاه‌‌های کوچک‌‌‌تر بتوانند از خوش‌نامی آنها استفاده کنند. بنابراین به نظرم این در اقتصاد ایران می‌تواند خودش بخشی از پارادایم شیفت۴۲ باشد، و بتواند همه را منتفع کند. امیدوارم سیاست ‌گذار که اینجا عمدتا وزارت اقتصاد و بانک مرکزی است، تنظیم‌کننده که بانک مرکزی است و امیدوارم بازارساز نیز بانک مرکزی باشد. همچنین وزارت صنعت، وزارت جهاد کشاورزی، وزارت نیرو، وزارت راه و وزارتخانه‌‌های صفی ما بتوانند همه در این بازی برد برد مشارکت کنند و خودشان بازی ‌ساز بشوند. در آن صورت همه‌‌ی اقتصاد ایران از این منتفع خواهد شد.

محمودزاده: اگر بخواهم مباحثی که در این جلسه داشتیم را جمع‌بندی کنم، باید بگویم که فرایند تولید، دچار تغییری شده است. بنگاه‌‌‌ها به‌صورت تخصصی به فعالیت می‌پردازند. در نتیجه محصول هر بنگاه به تنهایی، قابل استفاده برای مصرف‌کننده‌ی نهایی نیست. اگر قرار باشد محصول نهایی را داشته باشیم، نه به محدودتر هستند. چرخه‌ی عملیاتی اجزای زنجیره و نیازشان به سرمایه در گردش نیز، با یکدیگر فرق می‌کند. این تفاوت‌‌ها باعث شده که در گذر زمان تغییر فرایند تولید، همزادی در فرایند تامین مالی داشته باشد. به جای اینکه فرایند تامین مالی دو به دو باشد، یعنی بین مثلا بانک و بنگاه، یا دو تا بنگاهی که دارند به همدیگر اعتبار تجاری می‌دهند اتفاق بیفتد؛ حداقل در یک رابطه‌‌ی سه جانبه‌‌ی بین بانک و بنگاه بزرگ و بنگاه کوچک محقق ‌‌می‌شود. در زنجیره‌‌ی تامین، آن بنگاهی که معتبرتر است، سعی می‌کند از اعتبار خودش استفاده کند، که ضعف ‌ی حلقه‌‌ی ضعیف‌‌تر زنجیره را پوشش بدهد. در نتیجه تاب‌‌آوری زنجیره بالا می‌رود و پیش‌‌بینی‌‌پذیری اتفاقات آینده برای ‌همه‌‌ی حلقه‌های زنجیره افزایش پیدا می‌کند. بنابراین در این شیوه تامین مالی همکارانه می‌توانیم از مجموعه اطلاعاتی که در گذر سال‌ها و به خاطر استمرار روابط همکارانه، بین بنگاه‌ها انبار شده، برای بررسی ریسک اعتباری حلقه‌ها و همچنین پیش بینی استمرار فعالیت‌‌‌های تولیدی آن‌ها استفاده کنیم.
تامین مالی زنجیره‌ی تولید تا وقتی که یک تعادل نباشد، و یک وضعیت برد-برد را برای بازیگر‌‌های اکوسیستم خودش فعال نکند، نمی‌‌تواند پایدار بماند. بنگاه بزرگ ما که در عمل از اعتبار او برای تامین مالی بنگاه‌های کوچک‌تر استفاده ‌‌می‌شود، می‌برد. چون می‌تواند مدیریت سرمایه در گردش بهتری داشته باشد، و بازدهی‌اش افزایش پیدا کند، کارایی عملیات و هزینه‌‌ی خرید هم برایش پایین ‌‌های می‌می‌آید. بنگاه‌‌های کوچک می‌برند چون می‌توانند در رتبه‌‌بندی اعتباری به وضعیت بهتری برسند، ریسک نکول‌شان پایین بیاید، و از آن طریق به بعد دسترسی بهتری به اعتبار پیدا کنند. یادمان باشد که این بنگاه‌‌ها آن‌قدر کوچک بودند که ممکن بود تاریخچه اعتباری نداشته باشند و درگیر شدن در تامین مالی زنجیره‌ی تولید باعث ‌‌می‌شود که تاریخچه‌ی اعتباری داشته باشند، و از آن به بعد بتوانند از انواع دیگر تامین مالی مثل تسهیلات نیز بهره‌ی بیشتری ببرند. بانک برنده ‌‌می‌شود چون بخش بزرگ‌تری از اطلاعات را در اختیار دارد؛ برای انتخاب بنگاه‌ها و برای نظارت بر بنگاه‌ها با محدودیت‌‌های کمتری مواجه است، عدم تقارن اطلاعات برایش کاهش پیدا کرده و ریسک نکول بنگاه‌هایی هم که جلویش قرار گرفته‌ند، کم شده‌است. حاکمیت هم برنده خواهد بود؛ به این دلیل که دغدغه‌ی بنگاه‌‌های کوچک و متوسط را دارد که معمولا از بازار رسمی اعتبار کنار گذاشته می‌شوند. تامین مالی‌ای که بنگاه کوچک و متوسط در این شیوه‌‌ی تامین مالی زنجیره‌ی تولید به دست می‌اورند، در عمل تضمین فعالیت آنهاست؛ که خودش باعث افزایش اشتغال و نوآوری در کشورها ‌‌می‌شود.
تامین مالی زنجیره‌ی تولید یک شیوه ندارد؛ روش‌های مختلفی ممکن است برای تامین مالی زنجیره تولید مورد استفاده قرار بگیرد. معروف‌‌ترین آن‌ها عاملیت معکوس است که از اعتبار خریدار بزرگ برای تامین مالی بنگاه‌‌های کوچک تر، می‌توانیم استفاده می‌کند.
نکته این است که ابزاری که برای تسویه بدهی در درون زنجیره‌‌ی تامین استفاده می‌‌‌می‌شود، می‌‌تواند پول نباشد. یعنی ما می‌توانیم ورقه‌‌ی بهاداری که ‌ی همه‌ی بنگاه‌‌های درون زنجیره قبولش دارند را انتخاب کنیم و به کمک آن، مبادلات درون زنجیره را تسویه کنیم، بدون اینکه حتی یک ریال پول منتشر شده باشد. بنابراین پیامدهای کلان تامین مالی به روش تامین مالی زنجیره‌ی تولید، می‌تواند از پیامدهای کلان تامین مالی دو به دو، متمایز باشد.
تمام خوبی‌‌هایی که ذکر کردیم وجود دارد، ولی طبیعتا این روابط جدید که بین بنگاه‌‌ها ایجاد ‌‌می‌شود، بستر ایجاد ریسک‌‌های جدید را هم فراهم می‌می‌کند. مثلا بنگاه‌‌ها به همدیگر وابسته‌‌تر می‌شوند، و ممکن است که پدیده‌ای مثل اثر دومینو۴۳ را، خیلی جدی‌‌‌تر ببینیم.
خیلی مهم است که تنظیم کننده در اینجا به خوبی نقش ایفا ‌‌کند؛ از یک طرف جلوی نوآوری‌‌ها را نگیرد، و از طرف دیگر زمین بازی و قواعد بازی را برای ما مشخص کند. به اضافه‌‌ی اینکه، به نظر می‌رسد از این به بعد اسم تامین مالی زنجیره‌ی تولید را بیشتر خواهیم شنید.
بنگاه‌‌ها محدودیت مالی‌شان جدی شده است. بانک‌ها به ‌‌های سقف‌های انبساط‌شان رسیده‌اند. به علاوه بسترهای اطلاعاتی و زیرساخت‌‌‌های لازم برای انتقال جریان سه‌گانه‌ی کالا، تامین مالی و اطلاعات که شرط لازمه برای فعالیت در تامین مالی زنجیره‌ی تولید هست، طی این سال‌ها و پس از همه‌‌گیری کرونا خیلی خوب توسعه پیدا کرده است.
اگر قرار است از تامین مالی زنجیره‌ی تولید‌‌ها بیشتر بشنویم، خوب است بدانیم توسعه‌ی تامین مالی زنجیره‌ی تولید، با ورود بازیگران جدید همراه ‌‌می‌شود. مهم‌‌ترین این بازیگران فین‌تک‌ها هستند. فین‌تک‌ها از چند منظر می‌توانند در این صحنه نقش جدی ایفا کنند؛ یکی اینکه چون با تکنولوژی بهتر کار می‌کنند، می‌توانند از یک فن‌آوری‌هایی مثل هوش مصنوعی و بیت‌کوین‌ها استفاده کنند، که مبادلات تامین مالی زنجیره‌ی تولید را سریع‌‌‌تر و کارا‌‌‌تر می‌کند.
از طرف دیگر خودشان را محدود به تامین مالی از بانک نمی‌کنند و عملا ممکن است که از منابع سایر بازار‌های مالی استفاده کنند درنتیجه از این منظر هم می‌توانیم تامین مالی تولید را به وضعیت بهتری برسانیم.
به خاطر پلتفرم‌‌هایی که در اختیار دارند و تحلیلی که می‌توانند روی اطلاعات انجام بدهند، حتی بنگاه‌‌های کوچک‌تر را هم می‌توانند درگیر این فرایند‌های تامین مالی زنجیره‌ی تولید کنند. در حال حاضر معمولا تامین‌کننده‌های خیلی بزرگ حلقه اصلی تامین مالی زنجیره‌ی تولید می‌می‌شوند. تجربه‌‌ای که تا الان در دنیا برای فین‌تک‌ها شده، نشان داده که حتی از تامین‌کننده‌های کوچک‌تر هم می‌‌‌می‌شود استفاده کرد. ما به کمک ابزارهایی مثل هوش مصنوعی، می‌توانیم روابط حلقه‌ها و رفتار‌های آتی آنان را پیش ‌بینی کنیم. و از آن اطلاعات برای کاهش ریسک اعتباری و ریسک نقدینگی زنجیره استفاده کنیم.
فعال شدن بیشتر فین‌تک‌‌ها به ما کمک می‌کند که بنگاه‌‌‌های کوچک و متوسط را تامین مالی کنیم و منتظر بهبود اشتغال و نوآوری از طریق فعالیت آنها باشیم. این تغییر پارادایم۴۴ که در دنیا تجربه شده، به نظر می‌رسد که در کشور عزیزمان ایران هم قابل استفاده باشد. ما از یک طرف با مساله‌ی محدودیت مالی بنگاه‌ها مواجه هستیم، و از طرف دیگر افزایش ریسک اعتباری و تورم باعث می‌‌‌می‌شود که دست‌مان را برای افزایش میزان تسهیلات بسته ببینیم. تغییر الگویی که از اعمال روش‌‌های تامین مالی زنجیره‌‌ی تولید می‌حاصل ‌‌می‌شود، می‌تواند به ما کمک کند که از وضعیت فعلی به یک عملکرد اقتصادی بهتر برسیم.


END NOTE

1-Supply Chain
2- Supply Chain Finance (SCF)
3- Complexity
4- World Development Report
5- Global Value Change
6- Globalization
7- Cross Border
8- Supplier
9- Customer
10- Term
11- Factoring
12- Reverse Factoring
13- Invoice
14- Credit Rating
15- Regulator
16- Investor
17- Creditor
18- Credit Line
19- SEC (Securities and Exchange Commission)
20- Account Payable
21- Logistic
22- Disruption
23- Weakest Link
24- Manufactoring
25- Financial
26- Connectivity
27- Tolerance
28- Set
29-Discount
30- Screening
31- Third Party
32- Track
33- Fraud
34- Electronic Document
35- Container
36- Dynamic Discounting
37- Moral Hazard
38- Adverse Selection
39- Financer
40- Open Account
41- Pledge
42- Part of Shift
43- Domino Effect
44- Paradigm




از پلتفرم کست باکس گوش کنید :   کست باکس - رهنمان


درخواست خدمات مشاوره و آینده‌پژوهی
سفارش تولید محتوای چندرسانه‌ای

جستجوی پادکست ها

v

در شبکه های اجتماعی ما را همراهی نمایید

جستجوی کلمات کلیدی